نگاهی مختصر به تاریخچه برج دختر در استانبول
- رضا رجب پور
- 1399/2/16
- 0 دیدگاه
برج دختر یا برج مایدن (Maiden's Tower) در استانبول، علاوه بر اینکه یک نماد تاریخی و یکی از جاهای دیدنی استانبول در پایتخت تجاری ترکیه است، به سبب افسانههای متعدد مردمان محلی نیز شهرت فراوانی دارد.
برج مایدن بهعنوان یکی از نمادهای شهر استانبول، تاریخی غنی دارد و قدمت آن به قرن چهارم میلادی بازمیگردد. بعضی افسانهها نیز به شهرت این برج افزودهاند. مایدن در بخش آسیایی استانبول واقع شده و در سفر به استانبول ارزش دیدن دارد.
این مقاله تاریخچهای مختصر از برج دختر در استانبول را روایت میکند.
تاریخچه
برج دختر (مایدن) که به برج دوشیزه نیز معروف است، تقریباً ۲۰۰ متر از ساحل اوسکودار (Üsküdar) فاصله دارد و در جزیرهای کوچک در ورودی جنوبی تنگهی بوسفور واقع شده است. اگرچه از تاریخ دقیق ساخت این برج اطلاعاتی در دسترس نیست، اما سبک معماری آن همتراز با سالهای ۳۴۰ بعد از میلاد است.
این جاذبه در گذشته به «لئاندروس و دالامیس»، برگرفته از نام همسر شاه آتن، شهرت داشت. در عصر بیزانس، این برج آرکلا (arcla)، به معنی قلعهی کوچک، صدا زده میشد.
پس از اینکه ارتش عثمانی قسطنطنیه را فتح کرد، این برج تخریب شد و یک سازهی چوبی جای آن را گرفت. این سازهی چوبی نیز بعدها در سال ۱۷۱۹ طعمهی حریق شد.
معمار ارشد استانبول، نِوشِریِلی دامات ابراهیم پاشا، نسخهی سنگی این برج را بازسازی کرد و بعدها یک اتاقک شیشهای همراه با یک گنبدِ پوشیده از فلز قلع به آن اضافه شد. در این برج امضای سلطان محمود دوم بر روی یک سنگ مرمر، توسط خطاط معروف راکیم افندی، حک شده است.
در سال ۱۸۵۷، یک فانوس دریایی به این برج اضافه شد، هرچند این فانوس جای خود را در سال ۱۹۲۰ به یک سیستم روشنایی خودکار داد.
برج دختر در طول قرنها، کاربردهای متعددی نظیر مرکز جمعآوری مالیات تاجران، یک برج دیدبانی و یک فانوس دریایی داشته است. در دوران شیوع بیماری وبا در سال ۱۸۳۰، این برج تبدیل به یک بیمارستان قرنطینه و ایستگاه رادیویی شد. این سازه در سال ۱۹۶۴ به وزارت دفاع واگذار شد و سپس ۱۸ سال بعد به یک شرکت حملونقل دریایی رسید. پس از چند بار نوسازی، این برج حالا یک جاذبهی گردشگری است و در طبقهی اول آن یک رستوران غذاهای ترکی با نمایی عالی قرار دارد. برج دختر یک موزهی رایگان نیز به چشم میخورد.
افسانه ها
صرفنظر از تاریخ برج مایدن، این بنای مشهور تحت تأثیر چندین افسانه نیز قرار گرفته است. بر اساس یک افسانه، مردی جوان به نام لئاندروس عاشق راهبهای به نام هیرو میشود که در برج زندگی میکرد. هیرو هر شب آتشی برپا میکرد تا عشق خود را بهسوی جزیره هدایت کند. اما یک شب، آتش او بر اثر طوفان خاموش شد و لئاندروس راه خود را گم کرد و در تنگهی بوسفور غرق شد. هیرو از غم از دست دادن عشق خود افسرده شد و خودکشی کرد.
بهموجب داستانی دیگر، یک طالعبین به پادشاه میگوید که دختر وی بر اثر نیش یک مار میمیرد. شاه برای محافظت از دختر، دستور ساخت قلعهای در نزدیکی ساحل میدهد تا دختر در امنیت زندگی کند. بااینحال، یک مار که در یک سبد میوه مخفی شده بود، وارد برج میشود و شاهزاده براثر نیش مار میمیرد.
آخرین داستان، افسانهی باتالقاضی (Battalgazi) است. این افسانه در مورد مردی به همین نام است که عاشق دختر تِکفور (حاکم مسیحی شهر) میشود. تکفور مانع وصلت آنها میشود و دختر را در برج حبس میکند. پس از این ماجرا، باتالقاضی به جزیره هجوم میآورد و عشق خود را میرباید و با او بهسوی غروب آفتاب میتازد. ضربالمثل «کسی که عنان اسب را میگیرد، از اوسکودار عبور میکند» اشاره به این داستان دارد و به این معنی است که «کسی که بدون تردید و تعلل، دست به اقدام میزند، خیلی زودتر به اهداف خود میرسد.»
{{totalCount}} دیدگاه