سیری در مهم ترین نقاشی های نیمه تمام تاریخ
- رضا رجب پور
- 1399/2/31
- 0 دیدگاه
بسیاری از نقاشان مشهور تاریخ در طول حیات خود دارای حداقل یک اثر ناتمام هستند. این آثار به دلایل مختلفی چون اشتیاق برای خلق اثری دیگر یا مرگ نقاش، به حال خود رها شدهاند.
چه عواملی باعث میشوند که یک اثر نقاشی ناتمام به حال خود رها شود؟ آیا هنرمند برای کشیدن اثر خالی از ذوق هنری شده بود؟ آیا پول او به اتمام رسیده بود؟ آیا او از کشیدن اثر ناامید شده بود؟ آیا هنرمند یا موضوع موردنظر او پیش از اتمام کار درگذشتند؟ در پشت هر تابلویی، داستانی نهفته است و این امر در مورد هر اثر ناتمامی صدق میکند. این مقاله به سراغ مهمترین آثار نقاشی ناتمام تاریخ و دلایل آنها رفته است.
نیایش مغان، لئوناردو داوینچی
داوینچی پیرو این نظریه بود که «کیفیت زمان میبَرَد.» او به طرز وحشتناکی در تمام کردن آثار خود آرام بود، زیرا استعداد فراوان او در رشتههای مختلف نظیر مهندسی، علوم و ریاضی، داوینچی را از تمرکز بر یک اثر بازمیداشت.
داوینچی در سال ۱۴۸۱ در فلورانس زندگی میکرد و از راهبههای فرقهی سنت آگوستین دستور کشیدن نقاشی «نیایش مغان» را گرفت. این اثر سه مرد خردمند در نزد مسیح را به تصویر میکشد. داوینچی در طول یک سال، یک نسخهی ابتدایی از این طرح به ابعاد ۲.۱ مترمربع تهیه کرد و لایههای زیرین اثر را کشید.
بااینحال، داوینچی کار خود را رها کرد و به دنبال پول رفت. او در سال ۱۴۸۲ فلورانس را بهمنظور اجابت دعوت دوک ثروتمند میلان، لودوویکو ایل مورو (Ludovico il Moro)، ترک کرد. از نظر داوینچی این کار ارزش قمار کردن داشت، زیرا در شهر میلان بود که به داوینچی پیشنهاد کشیدن نقاشی شام آخر که از آثار معروف داوینچی به شمار میرود داده شد. داوینچی در مدت ۱۷ سال اقامت خود در میلان، تنها ۶ نقاشی را کامل کرد و نیایش مغان بعدها توسط فیلیپینو لیپی (Filippino Lippi) بازنقاشی شد. هر دو اثر هماکنون در گالری اوفیتزی فلورانس نگهداری میشوند.
پرتره سوم از ریا مونک، گوستاو کلیمت
این سومین و آخرین نقاشی از سری پرترههای سفارشدادهشده از سوی خانوادهی مونک برای دخترشان، ریا، بود. ریا پس از شکست عشقی در اواخر سال ۱۹۱۱، با شلیک یک گلوله به قفسهی سینه خود، درگذشت. مادر ریا از گوستاو کلیمت خواست تا یک پرتره از بستر مرگ دخترش نقاشی کند. دو کار اول از سوی خانوادهی مونک رد شدند و اثر سوم ناتمام باقی ماند.
اما این نقاشی ناتمام دریچهای از متدهای نقاشی کلیمت را به روی بینندگان باز کرد. در این پرتره، ریا به پهلو و در حالت ایستاده نقاشی شده و سر خود را با یک لبخند به سمت بیننده چرخانده است. صورت و جزئیات اطراف کامل شدهاند، اما لباس و کف اتاق همچنان با زغال طراحی شده و ناتمام باقی ماندهاند.
این اثر نشان داد که کلیمت خودانگیخته است و در لحظه رفتار میکند. او بهجای اینکه متکی به یک سری از نمونهها برای کامل کردن اثر باشد، مستقیماً بر روی بوم نقاشی میکند. این پرتره به موزهی لنتوس (Lentos) رفت و بعدها به ورثهی مادر ریا بازگشت. پرترهی سوم از ریا در سال ۲۰۱۰ به مبلغ تقریبی ۲۷.۸ میلیون دلار به فروش رسید.
مرگ مارا، ژاک لویی داوید
در دوران حکمرانی وحشت در عصر انقلاب فرانسه در سال ۱۷۹۳، ژاک لویی داوید اثری به یاد دوست خود، ژان مارا نقاشی کرد. داوید تصویری آرمانی از مارا کشید که در دست خود معرفینامهای از قاتل خویش دارد. سرِ مارا بر روی شانهی وی افتاده و دست راست او نیز از روی تخت به زمین افتاده است. یک چاقوی خونین نیز بر روی زمین قرار دارد و زخم باز مارا بهوضوح نمایان است.
داوید به حمایت از انقلاب فرانسه معروف بود و نقاشیهای تاریخی وی نیز به تلاش برای خواستههای سیاسی اشاره دارند. مرگ مارا به سفارش ماکسیمیلیان روبسپیر کشیده شد، اما بعدها به داوید بازگردانده شد. این اثر در حال حاضر در موزهی سلطنتی هنرهای زیبای بلژیک نگهداری میشود.
پیمان پاریس، بنجامین وست
در پایان انقلاب آمریکا، تمامی طرفین آگاهانه به دنبال توافقی عالی بودند، بنابراین فرستادگان آمریکایی متشکل از جان آدامز و بنجامین فرانکلین در سال ۱۷۸۳ راهی پاریس برای شروع گفتوگوها با نمایندگان فرانسه، اسپانیا، هلند و بریتانیا شدند. گفتوگوها برای طرف آمریکایی به موفقیت بزرگی انجامید، زیرا استقلال ۱۳ ایالت اصلی آنها به همراه حق ماهیگیری و آزادی زندانیان جنگ از سوی بریتانیا به رسمیت شناخته شد. نقاش مشهور آثار تاریخی، بنجامین وست به مناسبت این اتفاق، فراخوانده شد تا تابلویی از این اتفاق بزرگ را به تصویر بکشد.
اما یک مانع در این میان وجود داشت؛ نمایندگان بریتانیایی اجازه ندادند تا تصویر آنها کشیده شود، زیرا احساس میکردند که این شکست برای آنها شرمآور است. درنتیجه، در بخشی از این اثر یک فضای خالی به چشم میخورد که مربوط به نمایندگان انگلیسی است. متأسفانه، سرسختی طرف بریتانیایی فروکش نکرد و این اثر نیمهتمام همچنان در کتابخانهی پارک تاریخ ملی آدامز در ماساچوست نگهداری میشود.
سنت جروم در بیابان، لئوناردو داوینچی
داوینچی بیشتر از اینکه خود را یک نقاش بداند، خود را یک مهندس میشناخت؛ بنابراین، او آثار نقاشی تمامشدهی زیادی ندارد. اثر سنت جروم در بیابان، یک نقاشی نیمهتمام از وی است. اما این نقاشی به خاطر نادر بودن و بیان نوع نگاه داوینچی به هنر بصری، ارزش زیادی دارد.
قدمت این اثر به حوالی سال ۱۴۸۰ میلادی بازمیگردد و عارف و زاهدی را در یک صحرای سنگلاخی همراه با یک سنگ برای ریاضت خود به تصویر میکشد. این اثر ناتمام تا زمان مرگ داوینچی در اختیار وی قرار داشت، اما از سرنوشت آن پس مرگ داوینچی هیچ اطلاعی در دست نبود.
اولین اشارات به این اثر به قرن نوزدهم در وصیتنامهی نقاش سوئیسی، آنجلیکا کافمن، بازمیگردد. پس از آن، این اثر دوباره ناپدید شد و بعدها کاردینال ژوزف فِش، دایی ناپلئون بناپارت آن را خرید. او متوجه شد که این اثر به ۵ قسمت تقسیم شده است. پس از بازیابی تمامی قسمتها، فش بار دیگر نقاشی را کامل کرد.
سنت جروم در بیابان بعدها از سوی پاپ پیوس نهم خریداری شد و در موزهی پیناکوتِکای واتیکان قرار گرفت. موجب حیرت است که این اثر نادر تقریباً در حال نابودی بود، اما حالا، باوجود نیمهتمام بودن، همچنان یک نقاشی خارقالعاده است.
مریم گردن بلند، پارمیجانینو
جیرولامو فرانچسکو ماریا مازولا، معروف به پارمیجانینو به خاطر زادگاه وی در پارما، یک نقاش ایتالیایی عصر رنسانس بود که با سبکی متفاوت از اغراق و اطناب در ابعاد، به دنبال جلوهگری زیبایی و ظرافت در نظر بیننده میگشت. پارمیجانینو که سفارش کشیدن یک اثر از مریم مقدس و مسیح برای یک کلیسا را دریافت کرد، سالها وقت برای خلق اثر «مریم گردن بلند» صرف کرد تا اینکه در سال ۱۵۴۰ بر اثر تب از دنیا رفت.
پارمیجانینوی کمالگرا احتمالاً نمونهای کلاسیک از هنرمندی است که از زمان مرگ خود خبر ندارد و در کار خود وسواس به خرج میدهد. او علیرغم کشیدن چند نمونهی اولیه، هرگز به آن چیزی که مدنظرش بود دست نیافت و این سختگیری در بخشهای مختلفی از این اثر هویداست. در اثر مریم گردن بلند نهتنها ستونها و آسمان ناتمام است، بلکه شخصیت سنت جروم در پایین و گوشهی سمت راست نیز دارای یک پای معلق و متصل به هیچ کجا است.
تدفین، میکل آنژ
تدفین یک اثر نقاشی ناتمام است که پیکر مسیح در حال قرار دادن در مقبرهی وی، پس از به صلیب کشیده شدن، را به تصویر میکشد. این اثر پر از رمز و راز است. هیچ امضایی در پای تصویر دیده نمیشود و چندین شخصیت هم به چشم نمیخورند. بهعلاوه، خود اثر هم برای قرنها گم شده بود. برخی شواهد حکایت از این دارند که خالق اثر میکل آنژ است و او این نقاشی را به سفارش کلیسای سنت آگوستینو در رم برای محراب آن کشیده است، اما بعدها پولِ سفارش این کار را به آنها پس میدهد. متأسفانه هیچ سندی از تقاضای کلیسا برای نقاشی وجود ندارد و در هیچ نوشتهای نیز به خلق این اثر توسط میکلآنژ اشاره نشده است.
اما چرا میکلآنژ چنین اثر ناتمامی را از خود بهجای گذاشت؟ مشخصاً او رم را به مقصد فلورانس ترک کرد و این اثر را به حال خود رها ساخت. بر طبق یک روایت، دوستان میکلآنژ موفق به دریافت یک قطعهسنگ بزرگ مرمری از کلیسای جامع فلورانس شدند. میکلآنژ نیز از سوی آنها برای ساخت مجسمهی داوود به فلورانس فراخوانده شد.
تدفین تا سال ۱۸۴۶ در گمنامی تمام قرار داشت، تا اینکه عکاس و نقاش اسکاتلندی، رابرت مکفرسون، در حال جستوجو در میان انبوه آثار نقاشیِ در آستانهی نابودی، به آن برخورد کرد. چوب تابلوی تدفین قرار بود تا برای ساخت یک میز استفاده شود، اما مکفرسون آن را به مبلغ ۱ پوند خرید. او در سال ۱۸۶۸ این اثر را به مبلغ ۲۰۰۰ پوند به گالری ملی فروخت. دفعهی بعد که با کوهی از نقاشیهای رهاشده برای نابودی روبرو شدید، کمی به سرنوشت این اثر فکر کنید. چه کسی میداند؟ شاید یابندهی بعدی آثار میکلآنژ شما باشید.
پیچ جاده، پل سزان
آخرین هنرمند در این فهرست، پل سزان است. هنرمندی که آخرین آثار وی موجب طرح این سؤال شدند که «یک اثر نقاشی دقیقاً چه زمانی به پایان میرسد؟» سزان ترس از این داشت که یک حرکت اشتباه قلم موجب نابودی کل اثر شود، درنتیجه اکثر کارهای او به سبک امپرسیونیسم تحت تفکر «کیفیت بر کمیت ارجح است» کشیده شدهاند.
در یکی از آخرین آثار او با نام پیچ جاده، بخشهای زیادی از بوم خالی است و تأکید سزان بر روی رنگی است که بر روی تابلو بهجای مانده است. برخی باور دارند که این عمل غیرعمدی بوده و بینایی ضعیف سزان مانع از تکمیل بخشهایی از تابلو شده است. دلیل آن هرچه باشد، این اثر هنری نظر بیننده را عمیقاً به خود جلب میکند.
{{totalCount}} دیدگاه