ویکتور هوگو؛ صدای رمانتیک عدالت و آزادی
- رقیه عینلو
- 1404/2/24
- 0 دیدگاه
ویکتور هوگو، نویسنده مشهور مکتب رمانتیسم در فرانسه است که بیشتر به خاطر رمان هایش از جمله «گوژپشت نوتردام» و «بینوایان» شهرت دارد.
تخفیف ویژه پروازهای لوفتهانزا و اتریشی
خرید بلیطویکتور هوگو، زاده ۲۶ فوریه ۱۸۰۲ میلادی در بزانسون فرانسه و درگذشته ۲۲ می ۱۸۸۵ میلادی در پاریس، شاعر، رماننویس و نمایشنامهنویس محبوب فرانسوی و مهمترین نویسنده مکتب رمانتیسم است. اگر از یک فرانسوی بپرسید که ویکتور هوگو که بود، به شما خواهد گفت او شاعری پرشور بود که با زبانی ساده و در عینحال کوبنده روح فرانسوی را بهحرکت درمیآورد؛ اما در خارج از مرزهای فرانسه، چهره شاعرانه هوگو کمرنگتر است و بیشتر بهخاطر رمانهایش، مثل گوژپشت نوتردام و بینوایان، شهرت دارد.
اینکه ویکتور هوگو کیست؛ اهل کجا بود؛ چه آثاری داشت؛ چه ارتباطی با مکتب رمانتیسم دارد و چرا به نماد آزادیخواهی تبدیل شده است، سوالاتی است که در این مقاله به آنها پاسخ خواهیم داد. با ایوار همراه باشید تا خلاصه زندگی نامه ویکتور هوگو را مرور کنیم.
ویکتور هوگو کیست؟
«ویکتور هوگو» (Victor Hugo)، با نام کامل «ویکتور-ماری هوگو» (Victor-Marie Hugo)، شاعر و رماننویس مشهور فرانسوی است که ابتدا بهعنوان وکیل مشغول بهکار شد؛ اما پس از مدتی به ادبیات روی آورد. هوگو به یکی از مهمترین شاعران، نویسندگان و نمایشنامهنویسان مکتب رمانتیسم تبدیل شد و در زمان زندگی در پاریس، بروکسل و جزایر مانش، مجموعهای عظیم از آثار هنری را خلق کرد. هوگو در ۲۲ می ۱۸۸۵ میلادی در پاریس درگذشت.
زندگی نامه ویکتور هوگو
ویکتور هوگو (۱۸۰۲–۱۸۸۵) با آثاری چون بینوایان و گوژپشت نوتردام محبوبیت جهانی یافت و در کنار فعالیتهای ادبی، بهعنوان سیاستمداری جمهوریخواه نیز شناخته میشود. تبعید طولانیمدت او بهدلیل مخالفت با ناپلئون سوم، دوران پرباری در نویسندگیاش بود. هوگو پس از بازگشت به فرانسه، به نمادی ملی تبدیل شد و با تشییعی باشکوه در پاریس به خاک سپرده شد. در ادامه به مراحل مختلف زندگی او به تفصیل میپردازیم:
کودکی و نوجوانی هوگو
ویکتور هوگو در ۲۶ فوریه ۱۸۰۲ میلادی در شهر «بزانسون» (Besançon) فرانسه متولد شد. ویکتور سومین پسر «سوفی تربوشه» و «ژوزف لئوپولد سیژیسبو هوگو» بود. پدرش در زمان تولد ویکتور، افسری نظامی بود؛ اما بعدها به درجه ژنرالی ارتقا یافت و در زمان ناپلئون خدمت کرد. دوران کودکی او با سفرهای مداوم پدرش با ارتش فرانسه و اختلافات والدینش، سپری شد. سلطنتطلبی مادرش و تمایل پدرش به جمهوری، دلیل اصلی ناسازگاری عمیق آن دو بود. ویکتور در این دوران پرهرجومرج دائما بین پاریس، البا (Elba)، ناپل یا مادرید در رفتوآمد بود؛ با اینحال، همیشه با مادرش به پاریس بازمیگشت و تحت نفوذ عقاید سلطنتطلبانه او یک سلطنتطلب متعهد بود.
او و دو برادر بزرگترش اوژِن و اَبل، با مادرشان در پاریس زندگی میکردند و پدرشان که ژنرال و حکمران استان آولینو در ایتالیا بود، دور از آنها به سر میبرد. مادر هوگو دوستی ویژهای با ژنرال ویکتور فنو دو لائوری (Victor Fanneau de La Horie) داشت و در زمانی که او به خاطر دشمنی با دولت فرانسه متهم شد، وی را در خانهاش پنهان کرد. از همان زمان فنو لائوری معلم پسرها شد.
ویکتور و برادرانش دائماً برای دیدن پدر سفر میکردند و این سفرها باعث وقفه در تحصیلشان میشد. او بهعنوان یک پسر جوان به نوشتن شعر علاقه نشان میداد. او در پانسیون کوردیه و سپس دبیرستان لویی لو گراند تحصیل کرد؛ جایی که علاوه بر یادگیری علوم مختلف، اوقات فراغتش را صرف نوشتن شعر و نمایشنامه میکرد. وقتی ویکتور ۱۵ سال داشت در یک مسابقه شاعری برنده شد و سال بعد در مسابقه آکادمی دِ ژو فلورو (Académie des Jeux floraux) مقام اول را دریافت کرد. شهرت ویکتور هوگو به عنوان شاعر در سالهای اولیه زندگیاش شکل گرفت و در سال ۱۸۲۲ درآمد بالایی داشت.
ورود هوگو به جهان ادبیات
او پس از اتمام تحصیلات دبیرستان، وارد دانشکدهی حقوق پاریس و از آن فارغالتحصیل شد؛ با اینکه هرگز علاقهای به رشتهی حقوق نداشت و تمرکز خود را بر ادبیات گذاشت. خاطرات دوران تحصیل هوگو بهعنوان دانشآموزی فقیر، بعدها الهامبخش شخصیت «ماریوس» در رمان بینوایان شد.
هوگو هیچگاه علاقهای به رشته حقوق نشان نداد. او در کودکی با تشویق مادرش وارد وادی ادبیات شد. چندین شعر از ویرژیل، شاعر کلاسیک رومی، ترجمه کرد و سالها بعد دو تراژدی، یک نمایشنامه و سوگنامه نوشت. او با تشویق مادرش، بین سالهای ۱۸۱۹ تا ۱۸۲۱ میلادی مجله «كنسرواتور ليترر» (Conservateur Litteraire) را تاسیس کرد که در آن مقالات و اشعار خود و آثار دوستانش را منتشر میکرد.
انتشار اولین آثار هوگو
مادر ویکتور در سال ۱۸۲۱ میلادی درگذشت. یکسال بعد، او با دوست دوران کودکی خود، «آدل فوشه»، ازدواج کرد که از او صاحب پنج فرزند شد. در همان سال، وقتی که بیست ساله بود، اولین کتاب شعر خود را با نام «قصیدهها و دیگر اشعار» (Odes et poésies diverses) منتشر کرد. این کتاب نمایانگر تمایلات سلطنتطلبانه او بود و سبب شد تا از لویی هجدهم مستمری دریافت کند. علاوهبر فرم کلاسیک و تمایلات سیاسی واضح هوگو، در این اثر میتوان عقاید شخصی و رگههای خاص خیالپردازیهای او را تشخیص داد.
اولین رمان هوگو نیز در سال ۱۸۲۳ میلادی با نام «هانس جزیره» (Han d’Islande) منتشر شد و هوگو پس از آن بهطور جدی چندین نمایشنامه نوشت. شارل نودیه (Charles Nodier)، روزنامهنگار و نویسنده مشهور فرانسوی، به این اثر علاقهمند شد و هوگو را به جمع دوستانی کشاند که همگی از طرفداران رمانتیسم بودند. این حلقه ادبی که «سناکْل» (Cénacle) نام داشت، مدافع رمانتیسم بودند؛ سبکی متعلق به دهه ۱۸۰۰ که روی آزادی فرم نوشتاری و بیان قوی احساسات، تجربههای مشترک مردم و بیانهای خیالی تاکید داشت.
هوگو در سال ۱۸۲۴ میلادی مجموعه شعری بهنام «قصیدههای جدید» (Nouvelles Odes) منتشر کرد و دو سال بعد، از رمانی عاشقانه و عجیب بهنام «بوگ ژارگال» (Bug-Jargal)، بهمعنی «پادشاه برده»، رونمایی کرد. او همچنین در سال ۱۸۲۶ میلادی، کتاب «قصیدهها و تصنیفها» (Odes et Ballades) را منتشر کرد. این کتاب در واقع نسخه کاملتر مجموعه شعری بود که هوگو قبلاً چاپ کرده بود. اشعار جدید هوگو در این کتاب تحت تاثیر گرایشات رمانتیسم بود و با هنرمندی، احساساتی از قبیل ترس، وحشت و حیرت را القا میکرد. سهسال بعد، در سال ۱۸۲۹ میلادی، هوگو ۲۷ ساله مجموعه شعر جدید منتشر کرد که «شرقیها» (Les Orientales) نام داشت و بهوضوح رگههایی از رمانتیسم را بهنمایش میگذاشت. هوگو در این اشعار، ضمن به کارگیری ماهرانه از وزن اشعار متنوع و تصویرپردازیهای پرشور، بهتدریج از تمایلات سلطنتطلبانه دوران جوانی خود نیز فاصله گرفته بود.
عبور هوگو از سد کلاسیک
در سال ۱۸۲۴ میلادی، تعداد کمی از دوستان هوگو گروهی به نام میوز را شکل دادند. تمام اعضای این گروه نویسندگان جوانی بودند که قصد داشتند از سد نئوکلاسیسیسم عبور کنند -سبکی که منشاء آن یونان و روم باستان بود و در آن نوشتار منطقی، شفاف و منظم ارزش داشت. بعد از دیدار او با آلفونس دو لامارتین و کشف داستانهای موزیکال آلمانی، در سال ۱۸۲۶ میلادی، هوگو «آهنگها و قصاید» (Chants et poésies) را منتشر کرد که در مخالفت مشخص با نئوکلاسیسیسم بود.
سالهای ۱۸۲۶ و ۱۸۲۷ میلادی دوران موفقیت سناکْل یا همان گروه جوانان رمانتیکی بود که هوگو و شاعریاش را حمایت میکردند. آنها هوگو را شاهزاده شعرها نامیده بودند. با حمایت و توصیه دوستان، او رویکرد خود را به رمانتیسم (سبکی متعلق به دهه ۱۸۰۰ که روی آزادی فرم نوشتاری و بیان قوی احساسات، تجربههای مشترک مردم و بیانهای خیالی تاکید داشت) تغییر داد.
تولد رسمی جنبش رمانتیسم
اگرچه تمایلات هوگو به مکتب رمانتیکگرایی در اشعارش هوید بود اما معرفی هوگو بهعنوان یک رمانتیست، با انتشار درام اجرانشده «کرامول» (Cromwell) در سال ۱۸۲۷ میلادی رقم خورد. او احساس میکرد که شاعری باید از طبیعت پیروی و زیبایی و نیکی را با زشتی و پلیدی ترکیب کند. انجیل، هومر و ویلیام شکسپیر منابع الهام بخش این نوع ادبی جدید بودند. موضوع این نمایشنامه که رنگوبویی تقریبا امروزی دارد، روایت رهبری برخاسته از دل مردم است که بهدنبال تاج پادشاهی است. اما شهرت این نمایشنامه عمدتا بر پیشگفتار طولانی و مفصلی است که هوگو برای آن نوشت و خود یک کتاب مسقل است. هوگو در این مقدمه مفصل که بهمراتب مهمتر از خود درام کرامول است، به تشریح مکتب «رمانتیسیسم» (Romanticism) پرداخت. در واقع، پیشگفتار درام کرامول، مرامنامه مکتب رمانتیسم بود. بدین ترتیب هوگو آغازگر عصری نو در تاریخ ادبیات جهان شد؛ عصری که از آن بهعنوان «رمانتیسم» یا رمانتیکگرایی نام برده میشود.
هوگو که روزگار اوایل جوانی را با سودای سلطنتطلبی گذرانده بود، حالا با سرودن اشعاری مثل قصیده «À la Colonne» و «Lui»، سودای دفاع از آزادی و آرمانهای ناپلئون را در سر میپرواند. همین افکار نیز باعث نزدیکی او به نویسندگان لیبرال روزنامه «لو گلوب» (Le Globe) شد. حرکت او بهسوی لیبرالیسم با محدودیتهای چارلز دهم، پادشاه فرانسه، در آزادی مطبوعات و همچنین سانسور نمایشنامهاش، «ماريون دلورم» (Marion de Lorme) در سال ۱۸۲۹ میلادی، تقویت شد. این نمایشنامه شخصیت لویی سیزدهم را بهشکل نامطلوبی به تصویر کشیده بود.
هوگو که قانع شده بود رمانتیسم باید خود را در تئاتر ثابت کند، از پای ننشست و بهسرعت نمایشنامه دیگری با عنوان اپرای «ارنانی» (Hernani) را در ۲۵ فوریه ۱۸۳۰ میلادی نوشت. این درام که به آن «نبرد ارنانی» نیز میگویند، در واقع یکی از شاخصترین آثار جنبش رمانتیسم و سند پیروزی رمانتیکگراهای جوان بر سبک کلاسیک بود. در این نمایش، هوگو قهرمانی قانونشکن و در عینحال نجیب را بهتصویر میکشد که در تقابل با قوانین اجتماعی، گرفتار عشقی پرشور و سرنوشتی اجتنابناپذیر میشود. در این رمان هوگو علیه نئوکلاسیسیستها و ضد رمانتیکها فریاد میکشید. این نمایش ۴۵ بار روی صحنه رفت که در آن روزها یک موفقیت دور از انتظار به حساب میآید.
گوژپشت نوتردام متولد می شود
هوگو که تا آن زمان بیشتر شهرتش را با نوشتن نمایشنامههای پر سروصدایش بهدست آورده بود، در سال ۱۸۳۱ میلادی، با نگارش رمان تاریخی «نوتردام پاریس» (The Chungback of Notre-Dame) یا «گوژپشت نوتردام» به اوج شهرت رسید. داستان این کتاب در پاریس قرونوسطایی و دوران سلطنت لویی یازدهم اتفاق میافتاد.
این رمان جامعهای را نقد میکرد که در آن شخصیتهایی مثل «کلود فرولو» (Claude Frollo) اسقف اعظم کلیسای نوتردام و «سروان فوبوس» (Phoebus) انبوهی از بدبختی را بر سر «کازیمودو» (Quasimodo) و «اسمرالدا» (Esmeralda) نازل میکنند. موضوع این رمان عمیقتر از رمان قبلیاش، یعنی «آخرین روزهای یک محکوم به اعدام» است که در سال ۱۸۲۹ میلادی آن را نوشت. هوگو در «آخرین روزهای یک محکوم به اعدام»، اعتراض خود را به مجازات اعدام نشان میداد؛ اما در گوژپشت نوتردام با شدت بیشتری روح جامعه را مخاطب قرار داده بود. در این اثر او امید داشت روح واقعی قرون وسطای متأخر را بهوسیله خلق کلیسای جامع نوتردام و شخصیتهای داستان، به خواننده منتقل کند. این کتاب یک موفقیت بزرگ بود.
رونق شعرهای سیاسی هوگو
همزمان با نگارش رمان گوژپشت نوتردام، در سال ۱۸۳۰ میلادی، «لویی فیلیپ» در یک سلطنت مشروطه به قدرت رسید و پادشاه فرانسه شد. به دوران فرمانروایی او پادشاهی جولای یا سلطنت جولای نیز گفته میشود. هوگو به افتخار این رویداد شعری سرود که بعدها پیشرو بسیاری از شعرهای سیاسی او بود.
با ظهور پادشاهی جولای، هوگو به شهرت و ثروت رسید و برای ۱۵ سال شاعر رسمی فرانسه محسوب میشد. هوگو در دوره سلطنت جولای بهترتیب چهار کتاب شعر «برگهای خزان» (Les Feuilles d'automne) را با موضوعات خصوصی در سال ۱۸۳۱ میلادی، «ترانههای گرگ و میش» (Les Chants du crépuscule) شامل شعرهای عاشقانه ویکتور هوگو به ژولیت، «نداهای درون» (Les Voix intérieures) در سال ۱۸۳۷ میلادی بهعنوان یادبودی برای پدرش و «پرتوها و سایهها» (Les Rayons et les ombres) را با محوریت احساسات شخصیاش در سال ۱۸۴۰ میلادی منتشر کرد.
هوگو در این اشعار صرفا به بیان احساسات شخصی بسنده نکرد. او میخواست «پژواک رسای» (Sonorous Echo) زمان خود باشد بنابراین در اشعارش مسائل سیاسی و فلسفی را با آشفتگی مذهبی و اجتماعی آن دوره ادغام میکرد. در شعری از روزگار سخت کارگران میگفت و در شعری دیگر عبادت را تحسین میکرد. هوگو همچنین اشعار زیادی در ستایش ناپلئون سرود و بازگشت به آرمانهای جمهوری را در میان ابیات اشعارش مطرح کرد. هوگو در یک کلام با کمک شعر، مشکلات زمان خود و سؤالات بزرگ و ابدی بشر را با زبانی شیوا و خونگرم بازگو میکرد و روح مردم را به حرکت درمیآورد.
نمایشنامه های پرشور هوگو
هوگو در این سالها بسیار پرکار بود و حتی چند نمایشنامه نیز نوشت. او دو انگیزه برای این کار داشت؛ اول اینکه به بستری برای نمایش ایدههای سیاسی و اجتماعیاش نیاز داشت؛ و دوم اینکه میخواست نمایشنامهای برای یک هنرپیشه جوان و زیبا بهنام ژولیت دروئه بنویسد که پس از خیانت همسرش، در سال ۱۸۳۳ میلادی با او ارتباطی عاطفی برقرار کرده بود. ژولیت بدهی زیادی بار آورده بود که هوگو تقریبا همه آنها را پرداخت کرد. البته او استعداد بازیگری کمی داشت و کمی بعد تئاتر را کنار گذاشت تا خود را وقف هوگو کند. ژولیت تا زمان مرگ هوگو به او وفادار ماند و او را همراهی کرد.
اولین مورد از این نمایشنامهها، درام منظوم «دلقک شاه» (Le Roi s’amuse) بود که در سال ۱۸۳۲ میلادی نگاشته شد. داستان این نمایشنامه در فرانسه رنسانس اتفاق میافتاد و روابط عاطفی بیبندوبار فرانسیس اول و دلقک باهوش دربار را به تصویر میکشید. این نمایشنامه ابتدا ممنوع شد؛ اما بعدها «جوزپه وردی»، آهنگساز ایتالیایی، در اپرانامهی «ریگولتو» (Rigoletto) از آن استفاده کرد. هوگو همچنین نمایشنامههای منثور «لوکرس بورژیا و ماری تودور» در سال ۱۸۳۳ میلادی، «آنجلو، ظالم پادوآ» در سال ۱۸۳۵ میلادی، نمایشنامه منظوم «ریبلاس» در سال ۱۸۳۸ میلادی و «بورگراوها» در سال ۱۸۴۳ میلادی را در این دوران منتشر کرد.
ورود به فرهنگستان فرانسه
هوگو سهبار برای ورود به «فرهنگستان فرانسه» (French Academy) نامزد شد؛ اما هر سه بار شکست خورد. تا اینکه در سال ۱۸۴۱ میلادی، بهپاس دستاوردهای ادبیاش به فرهنگستان راه یافت. او همچنین در سال ۱۸۴۵ میلادی نامزد ورود به مجلس اعیان فرانسه شد. در این دوران هوگو بیشتر وقت خود را صرف رسیدگی به مطالبات جامعه و امور سیاسی کرده بود. همه این موارد دستبهدست هم داد تا هوگو برای مدتی دست از نوشتن بردارد.
دیری نپایید که شیرینی حضور در فرهنگستان و مجلس اعیان فرانسه، با غرقشدن تصادفی دختر و داماد هوگو، بهکامش تلخ شد و او را گوشهگیر کرد. در سپتامبر ۱۸۴۳ میلادی لئوپولدین، دختر ویکتور هوگو که بهتازگی ازدواج کرده بود، در یک سانحه دریایی غرق شد. پس از این فقدان و تالم شدید بود که هوگو کار روی رمان جدیدش را آغاز کرد و آن را «بینوایان» (Les Misérables) نامید. این رمان در سال ۱۸۶۲ میلادی منتشر شد.
هوگو در تبعید
با انقلاب ۱۸۴۸ میلادی در فرانسه، هوگو بهعنوان نماینده پاریس در مجلس مؤسسان و پارلمان انتخاب شد. او از نامزدی لوئی ناپلئون برای ریاست جمهوری حمایت کرد. با اینحال، لوئی ناپلئون بهسرعت نشان داد که بهدنبال اقتدارگرایی است و قانونی ضد پارلمان تصویب کرد. این حرکت هوگو را در صف مخالفین ناپلئون قرار دارد. در نهایت با وقوع کودتا در دسامبر ۱۸۵۱ میلادی، ناپلئون سوم به سلطنت رسید. هوگو مردم را به مبارزه با او تشویق میکرد و در این پروسه، بسیاری جان باختند. درگیری او در این رویدادها جانش را به خطر انداخت. ژولیت جان او را نجات داد و برایش پناهگاهی پیدا کرد تا بتواند اسباب فرارش به بروکسل را فراهم کند. هوگو به بروکسل گریخت و از آنجا به جزایر کانال مانش رفت.
هوگو تا سال ۱۸۷۰ میلای در تبعیدی طولانی، از خاک فرانسه دور بود. اگرچه در سال ۱۸۵۹ میلادی ناپلئون سوم در اقدامی نمایشی همه تبعیدشدگان را عفو کرد، اما هوگو این عفو را رد کرد. اقدامی که بعدها او را به یک قهرمان لایق احترام تبدیل کرد.
بخشی زیادی از آثار هوگو در همین ۲۰ سال تبعید به رشته تحریر درآمد. برخی از این آثار در زمره ماندگارترین آثار هوگو است. هوگو که تمایلات سیاسی عمیقی داشت، اولین نوشتههای دوران تبعید خود را به طنز و تاریخ معاصر اختصاص داد؛ کتاب «ناپلئون کوچک» (Napoléon le Petit) که در سال ۱۸۵۲ میلادی نوشته شده است، بازنمایی جنایات ناپلئون سوم و روزهای کودتا بود. هوگو در سال ۱۸۵۳ میلادی با کتاب «کیفرها» (Les Châtiments) به جهان شعر بازگشت. این مجموعه شعر که در بلژیک منتشر شد، علاوهبر اینکه خشم ناپلئون سوم را برانگیخت، هوگو را از تهمانده تعصبات کلاسیک در وجودش رهایی داد. اگر چه این کتاب در فرانسه ممنوع بود، اما به شکل غیرقانونی چاپ و به تعداد زیاد پخش شد. مجموعه شعر مجازات در میان قویترین اشعار طنز زبان فرانسه قرار دارد. لحن این مجموعه شعر گاهی غنایی، گاهی حماسی و گاهی خصمانه و اغلب حاوی تهمایهای از سرخوردگی ملی و شخصی اوست.
تجربه ماورایی هوگو
در طی غیبت طولانی هوگو در فرانسه، او با نیمهی تاریک شخصیت خود روبهرو شد. جلسههای زیادی برای ملاقات با ارواح مردگان در خانهی او برگزار میشد. او باور داشت که با ارواح مشهوری در تماس است. ملاقاتی که از همه بیشتر او را تحت تاثیر قرار داد، با دختر محبوبش لئوپولدین بود که در واقعه تراژیکی به همراه همسر جوانش در رودخانه سن غرق شد.
در واقع خانواده هوگو با تراژدیهای زیادی روبهرو شده بود. در حالیکه زندگی در انگلیس به شاعری او جان میداد، همسر و فرزندانش افسرده شده بودند. آنها بینهایت دلتنگ دوستان و آشنایان خود در پاریس بودند. دخترش اَدل که علاقهمند به دنیای فانتزی خود بود، نهایتاً از خانه فرار کرد. هوگو تجربههای خود را با ماورا ادامه داد تا زمانیکه با وضعیت روانی آسیبپذیر پسرش مواجه شد. همسرش هم او را ترک کرد تا در بروکسل زندگی کند و در همان شهر دار فانی را وداع گفت. تنها ژولیت بود که در تمام ۱۷ سال زندگی در انگلیس همیشه به او وفادار ماند.
افسانه قرون، شاهکار حماسی هوگو
هوگو علیرغم رضایتی که از اشعار سیاسی خود داشت، از محدودیتهای آن خسته شد و به سراغ اشعار منتشرنشدهاش در بین سالهای ۱۸۴۰ تا ۱۸۵۰ میلادی رفت. او این مجموعه اشعار را در سال ۱۸۵۶ میلادی با عنوان «تأملات» (Les Contemplations) منتشر کرد. این اثر حاوی نابترین اشعار هوگو است. یاد و خاطره دختر از دسترفته هوگو محور اصلی این کتاب است و جهان ذهنی آشفته هوگو را به مخاطب مینمایاند. هوگو در شعرهایی مثل «گریههای شبانه» (Pleurs dans la nuit) پرده از ذهنی رنجدیده برمیدارد که در جستجوی معنای زندگی، بین شک و ایمان دستوپا میزند. این اثر روند زندگی از کودکی تا مرگ را روایت میکرد و تمام تجربههای حسی را که فرد در این پروسه با آن روبهرو میشود، در بر دارد. بسیاری از اشعار این کتاب ظهور اثر بعدی هوگو به نام «افسانه قرون» را پیشبینی میکردند.
رویکرد آخرالزمانی هوگو به واقعیت، سرچشمه دو شعر حماسی و متافیزیکی، «عاقبت شیطان» (La Fin de Satan) و «خدا» (Dieu) بود که مضمون هر دو آنها مقابله با شر است. این آثار که بین سالهای ۱۸۵۴ تا ۱۸۶۰ میلادی نوشته شدهاند، تا پس از مرگ او منتشر نشدند؛ چرا که ناشر آثار هوگو بیشتر ترجیح میداد قطعات مجموعه شعر حماسی او یعنی «افسانه قرون» (La Légende des siècles) را منتشر کند که مبتنی بر تاریخ و افسانه بود. این مجموعه شعر حماسی، قدرت معنوی هوگو را در کنار استعداد داستانسراییاش به نمایش میگذارد. پشت هر یک از این افسانهها، باور شخصی هوگو از تقلای انسان بین خیر و شر قرار دارد؛ از پرداختن به داستان حوا تا فرضیه رهایی بشر از همه ادیان بهمنظور دستیابی به حقیقت الهی و پیشبینی تسخیر آسمان توسط انسانها و اعتقاد به پیشرفت نامحدود بشر و حرکت بهسوی وحدت علم و اخلاق، از جمله این مضامین است.
استقبال جهان از رمان بینوایان
پس از انتشار سه کتاب بلند شعر، هوگو به سوی نثر بازگشت و کار روی رمان رهاشده «بینوایان» را آغاز کرد. این کتاب در نهایت در سال ۱۸۶۲ میلادی منتشر شد و موفقیتی خارقالعاده نصیب هوگو کرد. کتاب بهسرعت در میان خوانندگان محبوب شد و آوازهاش در سراسر جهان پیچید. رمان بهسرعت به زبانهای متعدد ترجمه شد و همین امر سبب شهرت هوگو در خارج از مرزهای فرانسه شد. «ژان والژان»، قهرمان کتاب، بهدلیل دزدیدن یک قرص نان، ۱۹ سال زندانی میشود. او پس از آزادی سرشار از خشم بود؛ اما در نهایت خود را اصلاح کرد و با نامی مستعار زندگی جدیدی را آغاز کرد. ژان والژان تبدیل به یک صنعتگر موفق و در نهایت شهردار شد.
با این حال، شخصیت کارآگاه ژاور به او مشکوک میشود و سر از راز او در میآورد. در نهایت ژان والژان برای حفاظت از دخترخواندهاش، کوزت، و همسرش ماریوس، خود را قربانی میکند. مضمون اصلی رمان بینوایان تقابل انسان با انسان است.
دیگر آثار هوگو در تبعید
از دیگر آثار هوگو در دوران تبعید میتوان به «جستار ویلیام شکسپیر» در سال ۱۸۶۴ میلادی و دو رمان اشاره کرد؛ رمان «رنجبران دریا» در سال ۱۸۶۶ میلادی نگاشته شد و به روایت جزیره گرنزی و ملوانان آن میپردازد. هوگو همچنین در سال ۱۸۶۹ میلادی رمان «مردی که میخندد» را به رشته تحریر درآورد که به مبارزه مردم انگلیس علیه فئودالیسم در قرن هفدهم میلادی میپردازد. آخرین رمان هوگو در دوران تبعید، رمان «نود و سه» است که در سال ۱۸۷۴ میلادی نگاشته شده است. سال پرفرازونشیب ۱۷۹۳ میلادی در فرانسه، محور اصلی این رمان است و عدالت و نیکوکاری انسانی را در پسزمینه انقلاب فرانسه بهتصویر میکشد.
بازگشت قهرمانانه هوگو به پاریس
شکست فرانسه در جنگ با آلمان و اعلام جمهوری سوم در این کشور در سال ۱۸۷۱ میلادی، هوگو را به پاریس بازگرداند. او در سال ۱۸۷۱ میلادی نماینده مجلس شورای ملی شد؛ اما یکماه بعد استعفا داد. اگرچه او هنوز برای آرمانهای قدیمی خود میجنگید؛ اما دیگر توان سابق را نداشت. تبعید او را پیر کرده بود. در سال ۱۸۶۸ میلادی همسرش را از دست داد. در فاصله سالهای ۱۸۷۱ میلادی و ۱۸۷۳ میلادی نیز دو پسر هوگو از دنیا رفتند.
هوگو بار دیگر به ادبیات پناه برد. او در سال ۱۸۷۲ میلادی کتاب «سال وحشتزا» (L'Annee Terrible) را نوشت که در آن محاصره پاریس در سال ۱۸۷۰ میلادی را بازگو میکرد. هوگو که کنج عزلت برگزیده بود، حالا دیگر قهرمان ملی بود و به نماد زنده جمهوریخواهی در فرانسه تبدیل شده بود.
در سال ۱۸۷۸ میلادی هوگو دچار ورم مغزی شد. او و معشوقهاش، ژولیت، تا پایان عمر در پاریس به زندگی خود ادامه دادند. در سال ۱۸۸۲ میلادی، بهمناسبت هشتادمین سالگرد تولد ویکتور هوگو، نام خیابانی که او در آن زندگی میکرد، به خیابان ویکتور هوگو تغییر کرد. ژولیت سال بعد درگذشت و هوگو نیز در ۲۲ می ۱۸۸۵ میلادی در پاریس چشم از جهان فروبست. فرانسویها او را بهعنوان یک قهرمان تشییع کردند. جسد هوگو تا قبل از دفن در آرامگاه پانتئون (Panthéon) پاریس، زیر طاق پیروزی نگهداری میشد.
علت شهرت ویکتور هوگو
تعدد آثار هوگو در ادبیات فرانسه بینظیر است. مشهور است که هوگو هر روز صبح ۱۰۰ بیت شعر میگفت یا ۲۰ صفحه متن مینوشت. همانطور که در سال ۱۸۳۰ میلادی از هوگو بهعنوان «قدرتمندترین ذهن جنبش رمانتیسم» یاد شد، این برنده جایزه فرهنگستان فرانسه در سال ۱۸۴۵ میلادی، در نهایت بهعنوان پدربزرگ مهربان پرترههای ادبی محبوب و شاعر ملی شناخته شد؛ بهطوری که نام او بر خیابانهای هر شهر در فرانسه گذاشته شد و گردشگران در تور فرانسه میتوانند از آنها بازدید کنند و یاد و خاطره او را گرامی بدارند.
هوگو بهعنوان یک حکیم تبعیدی، با آگاهی از اقتدار خود، بینشها و دیدگاههای پیامبرانهاش را در قالب نثر و شعر بیان کرد. ایدهها و گرمی بیان او همچنان ذهن عموم را تحت تأثیر قرار میداد؛ زیرا هوگو شاعر مردم عادی بود و میدانست چگونه با سادگی و قدرت دربارهی شادیها و غمهای مشترک بنویسد. اما جنبهی دیگری نیز در او وجود داشت: «تأمل هراسانگیز» (panic contemplation) او دربارهی جهان، که در شعرهای تاریک او مانند «پایان شیطان» و «خدا» دیده میشود.
اشراف هوگو بر منابع شعر فرانسه و مهارت فنی او در وزن و قافیه، شعر فرانسه را از بیثمری قرن ۱۸ نجات داد. به همین سبب هوگو یکی از آن نویسندگان نادر است که هم مخاطبان عام و هم مخاطبان آکادمیک را به هیجان میآورد.
بهترین آثار ویکتور هوگو
در این مقاله تقریبا نگاهی به بیشتر آثار ویکتور هوگو انداختیم؛ در ادامه نیز برخی از مهمترین آثار ویکتور هوگو را فهرست کردهایم:
ویکتور هوگو خارج از مرزهای فرانسه بهعنوان نویسندهای قهار شناخته میشود که رمانهایش شهرتی جهانی دارند. در این مقاله به تفصیل به دلایل نگارش اغلب رمانهای او اشاره کردیم. در ادامه برخی از رمانهای محبوب این نویسنده بزرگ را فهرست کردهایم تا نگاهی سریع به آنها بیندازید:
- بوگ ژارگال
- گوژپشت نوتردام
- بینوایان
- رنجبران دریا
- مردی که میخندد
- آخرین روز یک محکوم
- نود و سه
- کلود ولگرد
مجموعه شعرهای ویکتور هوگو
هوگو حرفه هنریاش را با سرودن شعر آغاز کرد. او که از پیشگامان جنبش رمانتیسم در شعر فرانسه بود، اشعار احساسی با تصویرسازیهای قوی میسرود که مخاطب را درگیر میکرد. اشعار هوگو تاثیر زیادی بر ادبیات فرانسه گذاشتهاند؛ هوگو وزن و قافیه را بهخوبی میشناخت و بهخوبی بر کلام مسلط بود. بههمین دلیل است که بسیاری او را ناجی شعر فرانسوی در قرن نوزدهم میلادی میدانند. برخی از محبوبترین مجموعه اشعار ویکتور هوگو بهشرح زیر است:
- افسانه قرون
- تأملات
- قصیدهها و تصنیفها
- شرقیها
- سال وحشتزا
- برگهای خزان
- صداهای درونی
- عاقبت شیطان
- خدا
- پرتوها و سایهها
- کیفرها
- هنر پدربزرگ بودن
معروف ترین نمایشنامه های ویکتور هوگو
ویکتور هوگو پیشرو جنبش رمانتیسم فرانسه بود و توانست قواعد کلاسیک تئاتر فرانسه را بشکند. علاوهبر این، او تئاتر را بستری برای ارائه دیدگاههای سیاسی و اجتماعیاش میدانست و با شخصیتپردازیهای قوی و نثر اثرگذار، توانست دغدغههای خود را در زمینههای مختلفی مثل آزادی و عدالت بهنمایش بگذارد و مخاطب را درگیر کند. اگر میخواهید بهترین نمایشنامه های ویکتور هوگو را بخوانید، این چند مورد را از دست ندهید:
- ماریون دلورم
- کرامول
- ارنانی
- ری بلاس
- شاه تفریح میکند (Le Roi s\'amuse)
- لوکرس بورژیا
- بورگراوها
- ماری تودور
ویکتور هوگو در یک نگاه
- پدر ویکتور هوگو یک ژنرال ناپلئونی بود.
- در سال ۱۸۲۲ ویکتور هوگو با عشق دوران کودکیاش ازدواج کرد.
- «نوتردام پاریس» اولین رمان بلند ویکتور هوگو بود که در سال ۱۸۳۱ منتشر شد.
- در سال ۱۹۹۶ انیمیشن «گوژپشت نوتردام» دیزنی بر اساس همین رمان ساخته شد.
- رمان «بینوایان» در سال ۱۸۶۲ منتشر شد.
- «بینوایان» در طی ۶ سال بیش از نیم میلیون فرانک برای نویسنده درآمد داشت.
- «بینوایان» یکی از بلندترین رمانهای تاریخ ادبیات محسوب میشود.
- کل مردم فرانسه تولد هشتاد سالگی ویکتور هوگو را جشن گرفتند.
- ویکتور هوگو حامی جنبش رمانتیسم و جمهوری خواهی بود.
پرسشهای متداول
{{totalCount}} دیدگاه