میکل آنژ؛ استاد ابدی هنر رنسانس

رقیه عینلو
  • رقیه عینلو
  • 1404/2/28
  • 0 دیدگاه
{{selectedRate}}

میکل آنژ نابغه ای بود که دست به هر هنری می زد، به آن جان می داد و بدین ترتیب رنسانس را با هنرش جاودانه ساخت.

فهرست مطالب

    لوفتهانزا و اتریشی ایوار

    «میکل آنژ» (Michelangelo) بدون شک یکی از الهام‌بخش‌ترین و بااستعدادترین هنرمندان تاریخ است. در طی زندگی او دنیای غرب یکی از مهم‌ترین دوران تغییرات خود را پشت‌ سر می‌گذاشت. دوران رنسانس تغییراتی را در همه‌ی جنبه‌های زندگی و فرهنگ همراه با اصلاحاتی قابل توجه در دنیای مذهب، سیاست و باورهای علمی ایجاد کرد. میکل آنژ از جمله مشتاق‌ترین مدافعان این فلسفه‌ جدید به شمار می‌رفت. انرژی فراوان او در کارش، فضای جامعه‌ معاصرش را منعکس می‌کند.

    میکل آنژ از چهره‌های پیشتاز رنسانس ایتالیا بود. او با استعداد خارق‌العاده‌اش که در آثار ابتدایی او مانند مجسمه‌ی پیتا و مجسمه داوود نیز دیده می‌شود، مخاطبان را حیرت‌زده می‌کرد. نقاشی‌های دیواری او عمدتاً از منابع اسطوره‌شناسی و کلاسیک الهام می‌گرفتند. او موفق شد سطح بالای مهارت خود را با تخیل غنی هنرمندانه‌اش ترکیب کند. میکل آنژ با آثارش، معجونی کامل از توازن زیبایی‌شناسانه و دقت در بازنمایی آناتومی را، در دوره‌ی اوج رنسانس، به جامعه‌ هنری هدیه کرد.

    مرور زندگی پرشور میکل آنژ موضوع این مقاله است. با ایوار همراه باشید تا در سفری به قلب فلورانس، محل تولد میکل آنژ، برویم.

    پرتره میکل آنژ

    میکل آنژ کیست؟

    میکل آنژ، با نام کامل «میکل‌آنجلو دی لودوویکو بوئوناروتی سیمونی»، ۶ مارس ۱۴۷۵ میلادی در کومونه «کاپرزه» (Caprese) واقع در دولت‌شهر جمهوری فلورانس (Republic of Florence) ایتالیا متولد شد. او مجسمه‌ساز، نقاش، معمار و شاعر ایتالیایی دوره رنسانس بود که تأثیر بی‌نظیری بر توسعه هنر غربی گذاشت. میکل آنژ آنقدر خوش‌شانس بود که قبل از مرگ و در طول حیاتش به‌عنوان هنرمندی بزرگ شناخته و تقدیر شود. همین شهرت نیز سبب شد تا زندگینامه و آثارش مستندتر از هر هنرمند هم‌عصر یا پیش از او باشد. او اولین هنرمند غربی بود که زندگینامه‌اش در زمان حیاتش منتشر شد؛ آن‌هم نه یک زندگی‌نامه، بلکه دو نسخه مختلف.

    بهترین آثار میکل آنژ

    • مجسمه داوو
    • مجسمه پیتا
    • نقاشی آفرینش آدم (بخشی از سقف کلیسای سیستین)
    • سقف کلیسای سیستین
    • نقاشی رستاخیز یا روز داوری
    • مجسمه برده در حال مرگ
    • مجسمه نابغه پیروزی
    • مقبره لورنزو مدیچی
    • مقبره جولیانو مدیچی
    • کتابخانه لورنتین
    • گنبد کلیسای سن پیترو در واتیکان
    • نقاشی نبرد کاشینا
    • نمازخانه مدیچی

    میکل‌ آنژ آثار بی‌نظیری خلق کرده است که بسیاری از آن‌ها همچنان تحسین‌برانگیزند. داوود، مجسمه‌‌ای بزرگ که نماد قدرت انسانی است، یکی از معروف‌ترین آثار او محسوب می‌شود. همچنین نقاشی آفرینش آدم در سقف کلیسای سیستین که لحظه‌ تماس خدا و انسان را به تصویر می‌کشد، یکی دیگر از شاهکارهای اوست. پیتا، مجسمه‌ای از مادری داغدار که عیسی را در آغوش دارد، نیز از جمله آثار برجسته میکل‌ آنژ به شمار می‌رود. 

    مجسمه پیتا از آثار مشهور میکل آنژ

    تولد میکل آنژ و آغاز تحصیل

    میکل آنژ در خانواده‌ای متولد شد که چندین نسل از اشراف فلورانس بودند؛ اما در زمان تولد او، دارایی و جایگاه خود را از دست داده بودند. پدرش مدت کوتاهی سمتی دولتی داشت و در زمان تولد میکل آنژ، دادرس شهر کوچک کاپرزه بود. چند ماه بعد، خانواده میکل آنژ به فلورانس بازگشتند. میکل‌ آنژ در سن ۶ سالگی تحصیل را در فلورانس آغاز کرد؛ اما هیچ علاقه‌ای به مدرسه نشان نمی‌داد. او بیشتر ترجیح می‌داد نقاشان کلیساهای نزدیک را تماشا و از از روی آن‌ها طراحی کند. پدر میکل‌ آنژ خیلی زود متوجه بی‌میلی او به کسب‌و‌کار خانوادگی شد. در آن روزگار هنرمند شدن از نظر اجتماعی پس‌رفت محسوب می‌شد. شاید به‌همین دلیل بود که میکل آنژ کمی دیر و در ۱۳ سالگی نزد یک هنرمند رفت تا با کارآموزی زیر نظر او مسیر هنری‌اش را آغاز کند.

    جوانی میکل آنژ

    ورود میکل آنژ به عالم هنر

    میکل آنژ نزد برجسته‌ترین نقاش شهر، «دومنیکو گیرلاندایو» (Domenico Ghirlandaio)، رفت و قرار بود تا سه سال زیر نظر او کارآموزی کند؛ اما پس از یک‌سال آنجا را ترک کرد؛ چراکه معتقد بود گیرلاندایو چیز بیشتری برای آموزش به او ندارد. هنوز هم چندین طرح میکل آنژ از چهره‌های گیرلاندایو و دیگر نقاشان بزرگ فلورانس مثل «جوتو» (Giotto) و «مازاتچو» (Masaccio) از این دوران باقی مانده است.

    او که آشکارا با استعداد بود، نظر فرماندار وقت فلورانس، «لورنزوی مدیچی» (Lorenzo de’ Medici)، را به‌خود جلب کرد. لورنزو با شاعران و روشنفکران زیادی نشست‌وبرخاست داشت. میکل آنژ هم توانست به این حلقه راه پیدا کند. البته نزدیک‌شدن به مدیچی یک مزیت بزرگ برای میکل آنژ داشت؛ او حالا به مجموعه هنری مدیچی دسترسی داشت که مملو از مجسمه‌های روم باستان بود. لورنزو آنقدرها که می‌گویند هنردوست نبود و میزان اهمیت آثار هنری برای او در حد تزیین خانه‌اش یا استفاده از آن در اظهارات سیاسی بود. اما این مسئله اهمیتی برای میکل آنژ نداشت. او حالا به یک مجموعه هنری ارزشمند دسترسی یافته بود.

    مدیریت این مجموعه هنری برعهده هنرمندی به‌نام «برتولدو جوانی» (Bertoldo di Giovanni) بود. برتولدو در ساخت مجسمه‌های برنزی مهار داشت و دوست مدیچی و احتمالا  معلم مجسمه‌سازی میکل آنژ بود؛ اما او هیچ‌وقت از سبک برتولدی پیروی نکرد.

    میکل آنژ مجسمه ساز

    اولین مجسمه های میکل آنژ

    دو اثر مرمری از سال‌های اول کاری میکل آنژ در نزد برتولدو جوانی باقی مانده است؛ اولی «مدونای پله‌ها» (Madonna of the Stairs) که در سال ۱۴۹۱ میلادی ساخته شده است. دومی یک نقش‌برجسته برگرفته از دوران روم باستان است که برتولدو نیز مشابه آن را با برنز ساخته بود. این ترکیب‌بندی یا کمپوزیسیون که در سال ۱۴۹۲ میلادی ساخته شده است، «نبرد سانتورها» (Battle of the Centaurs) نام دارد. کنش و تاثیرگذاری چهره‌ها در نبرد سانتورها در مقایسه با مدونای پله‌ها بسیار قابل‌توجه است و نشان از علایق آینده میکل آنژ دارد. مدونای پله‌ها نقش‌برجسته‌ای ظریف است که آن سال‌ها بین مجسمه‌سازان فلورانسی مد شده بود؛ اما میکل آنژ به‌دنبال خلق چهره‌هایی تاثیرگذارتر و حجیم‌تر بود و این علاقه را در نبرد سانتورها به نمایش گذاشت.

    فلورانس در آن دوران مرکز هنری ایتالیا محسوب می‌شد. بهترین نقاشان و مجسمه‌سازان اروپا در این شهر متولد می‌شدند و رقابت بین هنرمندان بسیار شدید بود. با این حال، اغلب هنرمندان برجسته متولد فلورانس، مثل لئوناردو داوینچی و آندرئا دل وروکیو که معلم داوینچی بود، فلورانس را برای یافتن فرصت‌های بهتر ترک کرده بودند. خاندان مدیچی نیز در سال ۱۴۹۴ میلادی سرنگون شدند و میکل آنژ قبل از پایان آشفتگی سیاسی که فلورانس را در بر گرفته بود، آنجا را ترک کرد.

    مدونای پله ها از آثار میکل آنژ

    باکوس؛ اولین مجسمه بزرگ میکل آنژ

    میکل آنژ در سال ۱۴۹۴ میلادی در بولونیا یک فرصت شغلی جدید پیدا کرد. او جانشین مجسمه‌سازی شد که تازه درگذشته بود و باید پروژه بزرگ مقبره و ضریح «قدیس دومینیک» (St. Dominic) را تکمیل می‌کرد. کار تکمیل پروژه یک‌سال طول کشید و در این مدت میکل آنژ سه مجسمه مرمری اصلی پروژه را ساخت. او برخلاف پیشینیان‌ خود که به‌دنبل خلق نقوش خیالی و ظریف بودند، به‌دنبال جدیت و عمق در آثار خود بود که برگرفته از دوران باستان کلاسیک و سنت فلورانسی از دوران جوتو به بعد بود. این تاکید بر جدیت سبب شد تا سنگ مرمر را برای کار خود انتخاب کند. انتخاب این سنگ به ساده‌سازی فرم‌ها کمک می‌کرد؛ در حالی که در آن دوره، معمولا هنرمندان سعی می‌کردند، آثارشان تا حد ممکن به بافت و جزئیات واقعی بدن انسان نزدیک باشد. این رویکرد ساده‌سازی، با آن تمایل رایج تفاوت داشت.

    البته میکل آنژ همیشه نمی‌توانست علایقش را دنبال کند. گاه به‌دلایل مختلفی مثل کارکرد خاص آثار یا خلاقیت تحریک‌آمیز دیگر هنرمندان، علایقش را کنار می‌گذاشت یا آن‌ها را کمی تغییر می‌داد.

    مثل اتفاقی که در ساخت اولین مجسمه بزرگ برجای‌مانده از میکل آنژ، یعنی «باکوس» (Bacchus) اتفاق افتاده است. سال ۱۴۹۴ میلادی بود که میکل آنژ به فلورانس بازگشت. دو سال بعد به رم رفت تا به سفارش  «کاردینال ریاریو»، مجسمه‌ای از باخوس یا باکوس، خدای میگساری، بسازد.

    مجسمه باخوس با الهام از مجسمه‌های روم باستان برهنه اما در مقایسه با آن‌ها بسیار سیال‌تر و پیچیده‌تر است. این مجسمه بی‌ثباتی آگاهانه دیونیزوس یا همان باکوس را به نمایش می‌گذارد که غرق در شادی است. مجسمه که برای نصب در باغ ساخته شده بود، هنوز هم یکی از منحصربه‌فردترین آثار میکل آنژ است.

    مجسمه باکوس از مجسمه های میکل آنژ

    پیتا؛ شاهکار معروف میکل آنژ

    مجسمه باخوس برای میکل آنژ یک موفقیت بزرگ بود. حالا شهرتش بیشتر شده بود. در سال ۱۴۹۸ میلادی او دوباره به رم فراخوانده شد تا شاهکار بعدی‌اش یعنی «پیِتا» (Pietà) به‌معنی «ترحم»، را برای کلیسای سن پیترو واتیکان بسازد. تندیس ترحم، حضرت مریم را نشان می‌دهد که بدن مصلوب حضرت عیسی (ع) را در آغوش کشیده است.

    چالش اصلی میکل آنژ در ساخت این تندیس آن بود که باید هر دو شخصیت حاضر در تندیس را روی یک بلوک مرمر حکاکی می‌کرد. میکل آنژ با این دو شخصیت به‌سان یک اثر واحد برخورد کرد و دوباره همان برجسته‌کاری‌های سفت و محکم را به‌کار برد تا اثر تاثیرگذار باشد. با این وجود مولفه‌هایی مثل مرد و زن، عمودی و افقی، ملبس و برهنه و مرده و زنده، کاملا دو شخصیت حکاکی‌شده روی تندیس را از هم مجزا می‌کنند.

    مجسمه پیتا از بهترین مجسمه های میکل آنژ

    میکل آنژ و مجسمه داوود

    با ساخت این اثر، میکل آنژ که حالا ۲۴ سال داشت، دیگر هنرمندی پرآوازه بود. در سال ۱۵۰۱ میلادی کلیسای جامع فلورانس به‌سراغ او رفت تا کار ساخت مجسمه‌ای عظیم را تمام کند که ۴۰ سال بود ناتمام مانده بود. این مجسمه همان شاهکار معروف تندیس «داوود» (David) است.

    این تندیس قرابت زیادی به آثار دوران باستان کلاسیک داشت؛ در این تندیس از فرم‌ها و شکل‌های هندسی پایه‌ استفاده شده است که به‌راحتی قابل تشخیص و درک هستند. اما تندیس در عین حال، با کمی عدم تقارن و انعطاف، حس زندگی و پویایی را نیز منتقل می‌کند و بسیار طبیعی و زنده به‌نظر می‌رسد.

    مجسمه داوود قرار بود در ابتدا در پشت‌بند کلیسا نصب شود؛ اما آنقدر باشکوه بود که قرار شد تا کمیسیونی متشکل از هنرمندان و شهروندان فرهیخته شهر تعیین شود و آن‌ها تصمیم بگیرند که تندیس کجا نصب شود. در نهایت تصویب شد که تندیس داوود به‌عنوان نماد جمهوری فلورانس، درست مقابل ورودی «کاخ وکیو» (Palazzo Vecchio) نصب شود. البته سال‌ها بعد یک کپی از مجسمه ساخته و جایگزین آن شد. نسخه اصلی مجسمه داوود اکنون در «گالری آکادمی فلورانس» نگهداری می‌شود که در تور ایتالیا امکان بازدید از آن وجود دارد.

    مجسمه داوود از بهترین آثار میکل آنژ

    ردپای داوینچی در آثار میکل آنژ

    میکل آنژ در فاصله سال‌های ۱۵۰۱ تا ۱۵۰۴ میلادی چندین تمثال مریم مقدس را نیز برای خانه‌های شخصی طراحی کرد که اصلی‌ترین کار هنرمندان آن زمان بود. این آثار شامل یک مجسمه کوچک، دو نقش برجسته و تنها نقاشی روی سه‌پایه این هنرمند است. مجسمه «مدونا و کودک» (Madonna and Child) به‌نوعی ساکن است؛ اما نقاشی «خانواده مقدس» (Holy Family) و «مدونا و کودک با سنت‌جان شیرخوار» (Madonna and Child with the Infant St. John) پر از حرکت است. در دو مورد آخر، بازوها و پاهای شخصیت‌ها در هم تنیده شده‌اند که حاکی از حرکت در طول زمان است. این فرم‌ها اشاره‌ای به مرگ مسیح است که در آن زمان در نمایش تصاویر کودکی مسیح رایج بود.

    این آثار از سوی دیگر نشان از شیفتگی میکل آنژ به آثار لئوناردو داوینچی داشت که هم‌عصر او بود. میکل آنژ همواره تاثیرپذیری از دیگر هنرمندان را انکار می‌کرد و دیگران نیز بی‌چون‌وچرا این اظهارات را می‌پذیرفتند؛ اما با بازگشت لئوناردو داوینچی به فلورانس در سال ۱۵۰۰ میلادی پس از ۲۰ سال دوری از وطن، هنرمندان جوانی که همیشه آوازه او را شنیده بودند، بسیار هیجان‌زده شدند. میکل آنژ هم یکی از این هنرمندان جوان بود و به باور محققان او نیز تحت تاثیر آثار لئوناردو داوینچی بود؛ تا جایی که احتمالا قوی‌ترین و ماندگارترین اثر را در اصلاح آثار میکل آنژ داشت.

    داوینچی می‌توانست یک لحظه خاص را در ذهن خود ثبت کند و آن را روی کاغذ ترسیم کند. میکل آنژ توانست این ویژگی داوینچی را با استحکام و قدرت موجود در آثار خود ترکیب کند بدون اینکه کیفیت بخشی از کار پایین بیاید. نتیجه نیز خلق آثاری عظیم با کنشی قوی بود که بخش بزرگی از تحسین برانگیزترین آثار او را تشکیل می‌دهند.

    داوینچی و میکل آنژ

    پایه گذاری مکتب تکلف گرایی

    نقاشی خانواده مقدس که میکل آنژ آن را برای تولد اولین فرزند آگنولو و مادالنا دونی سفارش گرفته بود، نقاشی نوآورانه‌ای بود و سنگ‌بنای پیدایش سبک «تکلف‌گرایی فلورانسی» (Florentine Mannerism) شد. فیگورهای در هم پیچیده و رنگ‌های زنده‌ی نقاشی‌های میکل آنژ، در کنار مجسمه‌هایی با فرم‌های پیچ خورده، نقش مهمی در تولد این جنبش هنری ایفا کردند. مَنِریسم (Mannerism) یا تکلف‌گرایی ریشه در آثار میکل‌ آنژ دارد. در این سبک، بدن انسان به شکل ایده‌آل خود به تصویر کشیده می‌شود. این سبک را می‌توان با ویژگی‌هایی مانند بدن‌های کشیده، ترکیب‌بندی‌های پیچیده، ظریف و استفاده‌ غیرطبیعی از رنگ‌های درخشان بازشناخت. رافائل، نقاش برجسته‌ دوران رنسانس نیز تحت تأثیر شدید میکل‌ آنژ بود. تاثیر میکل‌ آنژ روی نقاشان دوره‌ی باروک هم به چشم می‌خورد. به‌طور کلی تاثیر این هنرمند بر جهان هنر پس از خودش بسیار چشمگیر بود.

    نقاشی های مکتب تکلف گرایی

    نفرین کارهای ناتمام داوینچی

    پس از موفقیت مجسمه داوود در سال ۱۵۰۴ میلادی، دیگر میکل آنژ فقط پروژه‌های بزرگ را می‌پذیرفت. او با اشتیاق پروژه‌های بلندپروازانه را قبول می‌کرد؛ اما هیچ علاقه‌ای به کمک‌گرفتن از دستیار نداشت؛ به‌همین سبب اکثر این پروژه‌ها ناتمام ماندند. در سال ۱۵۰۴ میلادی او موافقت کرد که دیوارنگاره بزرگی را برای تالار شهر فلورانس بکشد تا با نگاره دیگری که به‌تازگی لئوناردو داوینچی کارش را شروع کرده بود، جفت شود.

    موضوع هر دو نگاره «نبرد کاشینا» (Battle of Cascina) بود؛ اما خروجی آثار این دو هنرمند بسیار با هم تفاوت داشت. طرح داوینچی سربازان سوار بر اسب‌های در حال تاخت را نشان می‌داد که در حال نبرد بودند؛ اما نگاره میکل آنژ سربازانی را نشان می‌داد که در حال شنا در رودخانه هستند و ناگهان دشمن به آن‌ها یورش می‌برد. البته هر دو اثر ناتمام ماندند و به‌دلایل نامشخص ناپدید شدند!

    میکل آنژ در سال ۱۵۰۵ میلادی شروع به کار روی مجموعه مجسمه‌های مرمرین ۱۲ حواری برای کلیسای جامع فلورانس کرد؛ اما فقط یکی از این ۱۲ مجسمه ساخته شد. این پروژه اولین کار ناتمام میکل آنژ است که بینندگان را مجذوب خود کرد. چهره‌ مجسمه طوری است که گویی برای بیرون آمدن از سنگ می‌جنگد. به‌همین دلیل محققان بر این باورند که شاید ناتمام‌بودن کار عمدی بوده است. البته، میکل آنژ بعدها در غزلی نوشت که چقدر برای مجسمه‌ساز سخت است که یک پیکره کامل را از بلوک سنگی بیرون بکشد.

    نبرد کاشینا از نقاشی های میکل آنژ

    حسادت برامانته به میکل آنژ

    در سال ۱۵۰۵ میلادی اتفاق دیگری رخ داد. پاپ ژولیوس دوم میکل آنژ را به رم فراخواند. پاپ می‌خواست مقبره‌ای بسازد و میکل آنژ باید ۴۰ مجسمه بزرگ برای این مقبره می‌ساخت. پاپ ژولیوس رویاهای بزرگی برای ساخت این مقبره در سر داشت؛ اما با آغاز چند پروژه ساخت‌وساز جدید در کلیسای سنت پیترو و لشکرکشی‌های پاپ، بودجه کافی برای این پروژه مهیا نشد. البته میکل آنژ بر این باور بود که برامانته (Bramante) که معمار بود و همزمان داشت روی بازیلیکای سن پیترو کار می‌کرد، روی پاپ تأثیر گذاشته بود تا بودجه او را قطع کند. میکل آنژ به‌نشانه دلخوری رم را ترک کرد؛ اما پاپ به مقامات شهر فلورانس فشار آورد تا او را بازگردانند. او پس از بازگشت به رم روی مجسمه عظیم برنزی پاپ کار کرد. این مجسمه در شهر تازه فتح‌شده بولونیا قرار داشت؛ اما شهروندان بلافاصله پس از بیرون راندن ارتش پاپ آن را پایین کشیدند. پروژه بعدی میکل آنژ نقاشی سقف کلیسای سیستین بود. این پروژه در سال ۱۵۰۸ میلادی آغاز شد و پس از ۴ سال در سال ۱۵۱۲ میلادی به پایان رسید.

    برامانته و میکل آنژ

    نقاشی معروف میکل آنژ و سقف کلیسای سیستین

    «کلیسای سیستین» (Sistine Chapel) قلب تپنده واتیکان بود و برای پاپ جایگاه ویژه‌ای داشت. دیوارهای کلیسای سیستین منقش بود؛ اما سقف طرح چشمگیری نداشت. برای همین پاپ از میکل آنژ خواست تا اثری روی سقف کلیسا خلق کند.

    پاپ در نظر داشت تا بخش میانی سقف کلیسا را با تصویری از دوازده حواری تزئین کنند؛ اما میکل آنژ رویایی وسیع‌تر در ذهن داشت. او بالاخره موفق شد پاپ را راضی کند. در آن زمان رسم بود که سقف‌ها به‌جای صحنه‌های دراماتیک، محل نمایش چهره افراد باشد. ردپای این رسم در ۱۲ شخصیت بزرگی که میکل آنژ طراحی کرده است، یعنی هفت پیامبر و پنج زن پیشگو، نیز دیده می‌شود. البته در آن دوران ترسیم چهره زنان کاری نامعمول بود. این تصاویر در اطراف لبه‌های سقف قرار گرفت. در وسط سقف نیز، ۹ صحنه از سفر پیدایش در سه گروه نقش بست؛ گروه اول خلقت جهان را به تصویر می‌کشید؛ گروه دوم داستان آدم و حوا را بیان می‌کرد و گروه سوم به بیان داستان نوح نبی می‌پرداخت. پایین‌تر از تمثال هفت پیامبر و ۵ زن پیشگو، نیز ۴۰ نسل از اجداد مسیح ترسیم شده است که از حضرت ابراهیم (ع) شروع می‌شود. این پروژه بزرگ در کمتر از چهار سال تکمیل شد؛ اما میکل آنژ دستمزدی بابت آن دریافت نکرد.

    کلیسای سیستین ایتالیا

    میکل آنژ با نقاشی داستان نوح نبی روی در ورودی شروع کرد و داستان‌ها را از انتها به ابتدا به‌سمت محراب طراحی کرد. در ابتدای کار، چهره‌ها و صحنه‌هایی که ترسیم می‌کرد، شبیه آثار قبلی‌اش مانند پیتا بود. البته چنین اوضاعی دور از انتظار نبود. میکل آنژ تجربه‌ای در نقاشی نداشت و پا در وادی به‌نسبت ناآشنایی گذاشته بود. با این حال، هر چه جلوتر می‌رفت اعتمادبه‌نفسش بیشتر می‌شد و با سرعت بیشتری کار می‌کرد. حالا دیگر جسارتی را که در تندیس‌هایش داشت، در نقاشی سقف کلیسای سیستن نیز آشکار کرد. پیکره‌ها در عین پویایی و حرکت و جزئیات دقیق و پیچیده، احساسات عمیقی را منتقل می‌کردند و همان ابهت آثار میکل آنژ را داشتند. اگر نگاهی به تصویر حزقیال نبی بیندازید، خواهید دید که چطور این هنرمند با ترکیب حالت چهره و جزئیات دقیق بدن، عزمی راسخ و پویایی را در این شخصیت به تصویر کشیده است.

    نقاشی معروف میکل آنژ در کلیسای سیستین

    دست خدا میکل آنژ؛ تحلیل نقاشی آفرینش

    میکل آنژ در صحنه خلقت، حوا و آدم را در کنار خدا و در فضای بسیار تنگ و کوچکی به تصویر کشیده است. تنش موجود در این اثر، نشان‌دهنده فاصله‌گرفتن از هماهنگی و تعادلی بود که در دوران رنسانس باب بود. این تغییر، راه را برای نسل جدیدی از هنرمندان باز کرد.

    کار میکل آنژ روی سقف کلیسای سیستین در میانه راه متوقف شد. این توقف احتمالاً پس از تکمیل نیمه اول نقاشی بود. پس از این وقفه، او دوباره کار را از سر گرفت و بخش دوم سقف را نقاشی کرد. در بخش اول کار، نقاشی‌های میکل آنژ حالتی آرام، متعادل و هماهنگ داشتند. به‌عنوان مثال، صحنه آفرینش آدم (Creation of Adam) نمادی از هماهنگی، آرامش و عظمت است و ترکیب‌بندی ساده و قدرتمند آن، حس آفرینش و زندگی را به بیننده منتقل می‌کند. اما در بخش دوم، سبک او به سمت پیچیدگی بیشتر و القای حس تنش و فشار حرکت کرد. این تغییر در نقاشی‌هایی مانند تصویر یونس نبی دیده می‌شود که حالتی پیچیده‌تر و پرتنش‌تر دارد. حالت بدن یونس و چین‌وچروک‌های لباس‌های او نشان‌دهنده فشار و حرکت است.

    آفرینش آدم نقاشی معروف میکل آنژ

    به‌عبارتی، در بخش دوم کار روی سقف کلیسای سیستین، میکل آنژ به بیان احساسات درونی و عمیق‌تری پرداخت. او به جای تمرکز صرف بر حجم‌های فیزیکی و فرم‌های قدرتمند که در بخش اول کارش دیده می‌شد، حالتی تأمل‌آمیز را به آثارش اضافه کرد. این تغییر نشان‌دهنده حرکت او به سمت بیان مفاهیم روحانی و معنوی است. نمادگرایی به کار رفته در سقف کلیسای سیستین بسیار پیچیده و غیرمعمول است. برخی از محققان معتقدند که این نمادگرایی تحت تأثیر فلسفه نوافلاطونی شکل گرفته است. بر اساس این تفسیر، نقاشی‌های سقف کلیسای سیستین مراحل اساسی رشد روحانی بشر را نشان می‌دهند. این مراحل از طریق رابطه‌ای بسیار دراماتیک و پرتنش بین انسان و خدا به تصویر کشیده شده‌اند. میکل آنژ در این آثار به دنبال نمایش سفر روحانی انسان از حالت مادی به سمت تعالی و ارتباط با خدا بوده است.

    نقاشی آفرینش آدم از میکل آنژ

    پیوند نقاشی و مجسمه سازی در آثار میکل آنژ

    نقاشی‌های سقف کلیسای سیستین نه‌تنها میکل آنژ را مشهورتر کرد، بلکه توانایی‌های او را نیز ارتقا داد. میکل آنژ از ایده‌ها و فرم‌هایی که در نقاشی‌های سقف کلیسای سیستین استفاده کرده بود، در مجسمه‌سازی‌هایش نیز بهره برد.

    به محض اتمام سقف کلیسای سیستین، میکل آنژ به کار مورد علاقه خود، یعنی ساخت مقبره پاپ ژولیوس، بازگشت. در فاصله سال‌های ۱۵۱۳ تا ۱۵۱۵ میلادی، تندیس موسی نبی را حکاکی کرد. این هنرمند توانست با کنترل دقیق حجم‌ها، افزودن جزئیات سطحی غنی‌تر، ایجاد تنوع در بافت‌ها، ترکیب حالت‌های پیچیده بدن و نمایش شدید احساسات مجسمه‌هایی خلق کند که هم از نظر بصری جذاب‌تر هستند، هم حس قدرت و عظمت را منتقل می‌کنند.

    تنها آثار مشابه پیش از میکل آنژ، مربوط به دوره‌ هلنیستی بودند. کشف مجسمه‌ «لائوکوئون و پسرانش» (Laocoön group) در سال ۱۵۰۶ میلادی در رم آغاز آشنایی میکل آنژ با این سبک بود. این مجسمه‌ها الهام‌بخش برخی از آثار میکل آنژ، از جمله سه مجسمه‌ او و برخی از نقاشی‌های سقف کلیسای سیستین شدند. حتی پیش از کشف مجسمه لائوکوئون، میکل آنژ در حال حرکت به سمت این سبک بود، که این موضوع در مجسمه‌ قدیس متی در سال ۱۵۰۵ میلادی دیده می‌شود.

    مجسمه لائوکوئون و پسرانش

    میکل آنژ و نمازخانه مدیچی

    پس از مرگ پاپ ژولیوس دوم در سال ۱۵۱۳ میلادی، بودجه‌ پروژه‌ مقبره‌ او قطع شد تا میکل آنژ بار دیگر به فلورانس بازگردد. میکل آنژ نیز به طراحی معماری روی آورد و پروژه‌ بازسازی عمارت مدیچی را آغاز کرد.

    «نمازخانه مدیچی» (The Medici Chapel) به‌مناسبت مرگ دو وارث جوان خانواده‌ مدیچی به نام‌های جولیانو و لورنزو در سال‌های ۱۵۱۶ و ۱۵۱۹ میلادی ساخته شد. میکل آنژ تا سال ۱۵۲۷ میلادی تمرکز خود را بر طراحی داخلی کلیسا، از جمله دیوارها و مجسمه‌های روی مقبره‌ها گذاشت. پنجره‌ها، قرنیزها و سایر عناصر معماری تناسب و ضخامت‌ غیرمعمولی داشتند که نشان‌دهنده بازنگری میکل آنژ در فرم‌های کلاسیک سنتی بود.

    دو مقبره در دیوارهای مقابل هم قرار دارند و سقف‌ها به‌شکل منحنی است. براساس گفته‌های میکل آنژ و گزارش‌های اولیه، روی هر مقبره، دو مجسمه‌ مرد و زن قرار گرفته‌اند؛ همچنین در یک مقبره، روز و شب و روی مقبره‌ دیگر نمادهای سحر و غروب نقش بسته است. این نمادها پیش‌تر هرگز روی مقبره‌ها استفاده نشده بودند و استعاره‌ای از حرکت اجتناب‌ناپذیر زمان و مرگ است.

    مجسمه‌های دو مدیچی که در نمازخانه دفن شده‌اند، نیز روی طاقچه‌ها بالاتر از سطح دید قرار گرفته‌اند و کمتر توجه بیننده را جلب می‌کنند. این مجسمه‌ها دو سرباز جوان را به تصویر می‌کشند. برخلاف آثار قبلی میکل آنژ، این مسجمه‌ها واقع‌گرایانه نیستند؛ بلکه موجوداتی آرمانی هستند که به زندگی پس از مرگ اشاره دارند. هر دو مجسمه به سمت مجسمه‌ مریم مقدس (Madonna) نگاه می‌کنند که میکل آنژ آن را بین دو مقبره ساخته است. البته، طراحی دیوار سوم، که مجسمه‌ مریم مقدس روی آن قرار دارد، هرگز کامل نشد.

    نمازخانه مدیچی از آثار میکل آنژ

    طراحی جسورانه میکل آنژ در کتابخانه لورنتین

    کتابخانه لورنتین به‌عنوان بخشی از کلیسای سن لورنزو طراحی شد تا کتاب‌های اهدایی پاپ لئو دهم را در خود جای دهد. در آن زمان، مرسوم بود که کتابخانه‌ها در صومعه‌ها یا ساختمان‌های مذهبی ساخته شوند. طراحی کتابخانه به‌دلیل وجود ساختمان‌های قدیمی در اطراف کلیسا، با محدودیت‌هایی مواجه بود. کتابخانه روی سازه‌های قدیمی ساخته شد و فضای کوچکی در طبقه دوم به‌عنوان ورودی استفاده شد. یک راه‌پله از ورودی به سالن بزرگ کتابخانه در طبقه سوم منتهی می‌شد. بخش راه‌پله و لابی شامل طراحی‌های دیواری بسیار معروف و نوآورانه‌ میکل آنژ است.

    میکل آنژ در این بخش، عناصر سنتی معماری را به‌صورت جسورانه و آزادانه بازآرایی کرد. به‌عنوان مثال، ستون‌ها را به جای قرار دادن در جلوی دیوار، در پشت دیوار قرار داد. این طراحی غیرمعمول، به‌عنوان یکی از اولین نمونه‌های سبک تکلف‌گرا در معماری شناخته می‌شود.

    در مقابل طراحی جسورانه‌ لابی، سالن اصلی کتابخانه بسیار ساده‌ و سنتی‌ است. ردیف‌های میزها با ریتم پنجره‌ها هماهنگ شده‌اند و جزئیات تزئینی کوچکی در کف و سقف دیده می‌شود. این طراحی ساده و آرام نشان می‌دهد که میکل آنژ همیشه سنگین و جسور نبوده، بلکه رویکرد خود را با توجه به نیازهای خاص هر پروژه تغییر می‌داده است.

    در انتهای سالن کتابخانه، در مقابل راه‌پله، دری به یک اتاق مثلثی شکل منتهی می‌شد که قرار بود گنجینه‌های نادر کتابخانه را در خود جای دهد. این اتاق به‌عنوان نقطه‌ی اوج مسیر طولانی و راهرومانند کتابخانه طراحی شده بود؛ اما هرگز ساخته نشد.

    کتابخانه لورنتین از آثار میکل آنژ

    معماری میکل آنژ در خدمت جنگ

    در سال ۱۵۲۷، رم آماج حمله دشمن شد و پاپ کلمنت هفتم که از خانواده‌ مدیچی بود، فرار کرد. در فلورانس، مردم علیه حکومت مدیچی شورش کردند و جمهوری را بازگرداندند. اما شهر به‌زودی محاصره و در سال ۱۵۳۰ شکست خورد و مدیچی‌ها دوباره حاکم شهر شدند. در طول محاصره‌ فلورانس، میکل آنژ، به‌عنوان طراح استحکامات دفاعی استخدام شد. او درک خوبی از ساختارهای دفاعی مدرن داشت و استحکاماتی طراحی کرد که با استفاده از مواد ساده و در زمان کوتاه ساخته می‌شدند. این استحکامات ساختار پیچیده‌ای داشتند که کمترین آسیب‌پذیری در برابر حمله‌کنندگان و بیشترین مقاومت در برابر توپ‌ها و سایر سلاح‌های سنگین را داشتند.

    با ورود توپ‌ها به میدان نبرد در قرن ۱۴ میلادی، قدرت تهاجمی در جنگ افزایش یافته بود. بنابراین، قلعه‌های بلند و سنتی که در قرون وسطا برای دفاع استفاده می‌شدند، دیگر کارایی نداشتند. میکل آنژ استحکاماتی با دیوارهای کوتاه‌تر و ضخیم‌تر طراحی کرد که در برابر توپ‌ها مقاوم‌تر بودند. طراحی‌های میکل آنژ نه‌تنها از نظر کاربردی موثر بودند، بلکه از نظر زیبایی‌شناسی نیز مورد تحسین قرار گرفتند.

    معماری میکل آنژ

    داستان مجسمه نابغه پیروزی از میکل آنژ

    پس از بازگشت مدیچی‌ها به قدرت در سال ۱۵۳۰، میکل آنژ دوباره کار روی مقبره‌های خانواده‌ مدیچی را از سر گرفت. تعهد سیاسی میکل آنژ بیشتر متوجه شهر فلورانس بود تا یک شکل خاص از حکومت. در این دوره، میکل آنژ دو پروژه‌ مجسمه‌سازی جداگانه را انجام داد؛ یکی مجسمه آپولو یا داوود که البته هویت این مجسمه مشخص نیست و به‌عنوان هدیه به یک شخصیت سیاسی قدرتمند استفاده شد؛ دیگری، مجسمه «نابغه پیروزی» (The Genius of Victory) که یک شخصیت پیروز را نشان می‌دهد که پا روی تن دشمن شکست‌خورده‌اش گذاشته است. این مجسمه احتمالا برای مقبره‌ی پاپ ژولیوس دوم در نظر گرفته شده بود؛ چراکه در طرح‌های اولیه‌ آن مقبره وجود داشت. هر دو شخصیت در مجسمه‌ نابغه پیروزی حالت‌های بسیار پیچیده‌ای دارند. شخصیت شکست‌خورده به‌گونه‌ای به نظر می‌رسد که در یک قفس فشرده شده است، در حالی که شخصیت پیروز، حالتی مارپیچ و انعطاف‌پذیر دارد. این ترکیب‌بندی پیچیده و پویا، الهام‌بخش مجسمه‌سازان جوان‌تر سبک تکلف‌گرا شد و آن‌ها از این فرمول برای موضوعات نمادین مختلف استفاده کردند.

    مجسمه نابغه پیروزی از مجسمه های میکل آنژ

    شعرهای میکل آنژ؛ عاشقانه و نوافلاطونی

    میکل آنژ علاوه بر هنرهای تجسمی، در شعرسرایی نیز فعال بود. از حدود ۳۰۰ شعر باقی‌مانده از میکل آنژ، حدود ۷۵ مورد غزل (Sonnet) و حدود ۹۵ مورد مادریگال (Madrigal) است. منظور از مادریگال نوعی موسیقی و آواز غیر مذهبی ویژه دوره رنسانس است. در کشورهای انگلیسی‌زبان، معمولا از «غزل‌های میکل آنژ» صحبت می‌شود؛ گویی همه‌ی شعرهای او غزل هستند. این موضوع ناشی از ترجمه‌های گسترده‌ غزل‌های او در دوره‌ ویکتوریایی و ناآشنا بودن فرم مادریگال در شعر انگلیسی است. میکل آنژ تعداد زیادی غزل ناتمام از خود به‌جای گذاشت؛ اما اغلب مادریگال‌هایش را به اتمام رساند که نشان می‌دهد او احتمالا تمایل بیشتری به فرم مادریگال داشته است.

    شعرهای میکل آنژ تا حدود سال ۱۵۴۵ میلادی تحت تأثیر غزل‌های عاشقانه‌ پترارک و فلسفه‌ نوافلاطونی بود که او در دوران جوانی در دربار لورنزو مدیچی آموخته بود. مضامین این شعرها حول این ایده می‌چرخند که عشق مسیر دشوار رسیدن به تعالی و الوهیت را تسهیل می‌کند.

    شعرهای میکل آنژ

    خداحافظی میکل آنژ از فلورانس

    در سال ۱۵۳۴ میلادی، میکل آنژ فلورانس را برای آخرین بار ترک کرد و به رم رفت. او همیشه امیدوار بود که بتواند به فلورانس بازگردد و پروژه‌های ناتمام خود را به پایان برساند؛ اما این اتفاق نیفتاد. تعداد زیادی از نامه‌های میکل آنژ به خانواده‌اش در فلورانس، باقی مانده است. بسیاری از این نامه‌ها حول محور ازدواج برادرزاده‌اش بود. پدر میکل آنژ در سال ۱۵۳۱ میلادی و برادر محبوبش تقریباً در همان زمان از دنیا رفته بودند. او خودش نیز دیگر پا به سن گذاشته بود و فرزندی نداشت. برادرزاده‌اش تنها کسی بود که می‌توانست نام خانوادگی‌شان را حفظ کند.

    کلیسای جامع فلورانس

    تابلوی رستاخیز میکل آنژ

    در سال ۱۵۳۴، میکل آنژ پس از ۲۵ سال به نقاشی دیواری بازگشت. او این بار توسط پاپ کلمنت هفتم مامور شد تا نقاشی «رستاخیز» (The Last Judgment) را روی دیوار کلیسای سیستین خلق کند. موضوع «رستاخیز» در قرون وسطا و تا حدود سال ۱۵۰۰ میلادی، یکی از موضوعات محبوب برای دیوارهای انتهایی کلیساها در ایتالیا بود. اما سال‌ها بود این موضوع از مد افتاده بود. بنابراین انتخاب مجدد این موضوع نشان‌دهنده‌ بازگشت به سنت‌های مذهبی قدیمی بود.

    این بازگشت به سنت‌های مذهبی ریشه در جنبش ضد اصلاحات (Counter-Reformation) کلیسای کاتولیک داشت. این جنبش تحت حمایت پاپ پل سوم شکل گرفت. نقاشی «رستاخیز» در دوره‌ پاپ پل سوم به پایان رسید و به‌عنوان بخشی از تلاش کلیسا برای تقویت ایمان مذهبی و مقابله با جنبش‌های اصلاح‌طلبانه مانند پروتستانتیسم، در نظر گرفته می‌شد.

    سبک نقاشی میکل آنژ در «رستاخیز» با آنچه ۲۵ سال قبل در سقف کلیسای سیستین ترسیم کرده بود، تفاوت قابل توجهی داشت. ترکیب رنگ‌ها ساده‌تر بود. پیکره‌ها انرژی کمتری دارند و فرم‌های آن‌ها نرم‌تر و جزئیات عضلانی و حجم‌دهی در آن‌ها کمتر است.

    تابلوی رستاخیز میکل آنژ

    نقاشی رستاخیز به‌عنوان یک صحنه‌ واحد و بدون عناصر معماری که فضا را تقسیم یا تعریف کنند، طراحی شده است. در مرکز نقاشی، مسیح به‌عنوان داور قرار دارد و حواریون، قدیسان، پیامبران و شهیدان او را احاطه کرده‌اند. مسیح یک دست خود را برای نجات افراد سمت راست بلند کرده است و دست دیگر را برای محکوم کردن افراد سمت چپ پایین آورده است. این صحنه نمادی از ترازوی عدالت است. روح‌های نجات‌یافته به آرامی بالا می‌روند، در حالی که روح‌های محکوم به پایین فرو می‌روند. در پایین دیوار، اسکلت‌ها از قبرها برمی‌خیزند که مستقیما از هنر قرون وسطایی الهام گرفته شده است.

    در سمت راست نقاشی، «خارون» روح‌ها را از رودخانه‌ عبور می‌دهد. شخصیت خارون از اساطیر یونانی الهام گرفته شده است؛ اما دانته در کمدی الهی به‌گونه‌ای آن را تغییر داد که برای مسیحیان قابل قبول شد. این موتیف حدود سال ۱۵۰۰ میلادی توسط لوکا سینیورلی به جهان نقاشی معرفی شد. میکل آنژ به سینیورلی به‌خاطر مهارتش در بیان احساسات دراماتیک از طریق جزئیات آناتومیک احترام می‌گذاشت و از او در آخرین نقاشی‌اش الهام گرفت.

    نقاشی رستاخیز از بهترین آثار میکل آنژ

    شوق معماری در قلب میکل آنژ

    میکل آنژ در سال‌های پایانی عمرش کمتر به مجسمه‌سازی پرداخت و بیشتر روی معماری تمرکز کرد؛ حوزه‌ای که نیاز به کار فیزیکی سنگین نداشت. او در کنار معماری، به نقاشی و شعرسرایی نیز ادامه داد.

    میکل آنژ مشغول طراحی بناهای یادبود باشکوه برای رم جدید و مدرن شد. این بناها قرار بود به‌گونه‌ای معماری شوند که موقعیت رم به‌عنوان یک مرکز جهانی را نشان دهند. یکی از این بناها «میدان کاپیتولین» (Capitoline Square) و دیگری «گنبد کلیسای سنت پیتر» (St. Peter’s Basilica) بود. میکل آنژ هیچ‌یک از این پروژه‌ها را به پایان نرساند؛ اما پس از مرگ او، هر دو پروژه بر اساس طرح‌های او ادامه یافتند و احتمالا تغییر زیادی نسبت به طرح‌های اصلی او نداشتند.

    میکل آنژ تا پایان عمر خود به‌عنوان معمار ارشد کلیسای سنت پیتر باقی ماند؛ اما در کنار آن، روی پروژه‌های ساختمانی کوچک‌تر در رم نیز کار کرد. او بخش اصلی «کاخ فارنزه» (Palazzo Farnese)، محل سکونت خانواده‌ پاپ پل سوم، را تکمیل کرد. دیوار طبقه‌ بالایی حیاط این کاخ یکی از معدود نمونه‌های معماری است که به‌طور کامل تحت نظارت مستقیم میکل آنژ به پایان رسید.

    میکل آنژ در سال‌های پایانی عمرش، طرح‌های بسیار خلاقانه و متمایزی، مانند طراحی‌هایش برای «دروازه‌ پیا» (Porta Pia) و کلیسای جامع فلورانسی‌ها در رم، ارائه کرد. بسیاری از این طرح‌ها یا به‌طور گسترده بازطراحی شدند یا هرگز از مرحله‌ی طرح اولیه‌ فراتر نرفتند.

    میدان کاپیتولین از میکل آنژ

    آخرین نقاشی میکل آنژ

    نقاشی‌های دیواری «کلیسای پائولین» آخرین نقاشی‌های میکل آنژ هستند. این کلیسا هنوز هم برای عموم قابل دسترس نیست. برخلاف نقاشی‌های دیواری قبلی میکل آنژ، مانند نقاشی‌های سقف کلیسای سیستین، این نقاشی‌ها روی دیوار و در ارتفاع پایین قرار دارند. این نقاشی‌ها از عمق فضایی و درام روایی به‌گونه‌ای استفاده می‌کنند که آن‌ها را به نقاشی‌های دیگر هنرمندان آن دوره نزدیک‌تر می‌کند تا به آثار قبلی خود میکل آنژ. میکل آنژ در این دوره با تیسین (Titian)، نقاش مشهور ونیزی، آشنا شد و از او الهام گرفت. این مسئله به‌وضوح در رنگ‌های استفاده‌شده در نقاشی‌های دیواری کلیسای پائولین دیده می‌شود.

    در طول مرمت کلیسای پائولین که از سال ۲۰۰۴ میلادی آغاز شد، تصویری کشف شد که به‌عنوان خودنگاره (self-portrait) میکل آنژ شناخته می‌شود. این نقاشی «مصلوب شدن سنت پیتر» (The Crucifixion of Saint Peter)  نام دارد. کارشناسان معتقدند که یکی از افراد در جمعیت، سوارکاری با عمامه‌ آبی، شباهت قابل توجهی به میکل آنژ دارد.

    مصلوب شدن سنت پیتر از نقاشی های میکل آنژ

    مرگ میکل آنژ

    میکل آنژ در سال‌های پایانی عمرش تنها دو مجسمه ساخت که هر دو برای خودش بود. هر دو مجسمه سوگواری برای مسیح را نشان می‌دهند و هیچ‌یک از آن‌ها کامل نشدند. اولین و بزرگ‌ترین مجسمه برای مقبره‌ خود میکل آنژ در نظر گرفته شده بود. در این مجسمه، چهره‌ یوسف الرامی که در حال سوگواری است، به تصویر کشیده شده است. این تصویر در اصل یک خودنگاره (self-portrait) از میکل آنژ است. میکل آنژ قبلاً نیز خود را در نقش یک گناهکار یا توبه‌کار در آثارش معرفی کرده بود، به‌ویژه در نقاشی رستاخیز (Last Judgment)؛ جایی که چهره‌ او روی پوست کنده‌شده‌ سن بارتولومئو دیده می‌شود. اما میکل آنژ از این مجسمه راضی نبود و آن را شکست. آخرین مجسمه‌ی میکل آنژ نیز یک طرح نیمه‌کاره از دو فیگور است که به هم تکیه داده‌اند. این آثار نشان‌دهنده‌ تأملات عمیق میکل آنژ در سال‌های پایانی عمرش است که منجربه ناتمام‌ماندن این آثار شد.

    شعرهای میکل آنژ نیز در سال‌های پایانی عمرش، ویژگی‌های جدیدی به خود گرفتند. این شعرها که عمدتاً غزل هستند، بیشتر شبیه دعا به نظر می‌رسند. برخلاف آثار قبلی او، این شعرها دیگر از نظر ساختار نحوی و ایده‌‌پردازی پیچیده نیستند، بلکه بسیار ساده و صریح هستند.

     این هنرمند نابغه در ۱۸ فوریه ۱۵۶۴ میلادی در رم ایالات پاپی (Papal States) چشم از جهان فروبست.

    مرگ میکل آنژ

    میراث میکل آنژ

    میکل آنژ یکی از معدود هنرمندان جهان است که توانست تجربه‌ تراژیک انسانی را با عمق و گستردگی بی‌نظیری بیان کند. از این منظر، او در کنار شخصیت‌های بزرگی مانند ویلیام شکسپیر و لودویگ فان بتهوون قرار می‌گیرد؛ افرادی که توانستند احساسات و تجربیات عمیق انسان را به‌گونه‌ای بیان کنند که برای نسل‌های بعدی نیز الهام‌بخش و تأثیرگذار باشد.

    میکل آنژ، مانند شکسپیر و بتهوون، توانست رنج‌ها، مبارزات و زیبایی‌های وجود انسان را با عمق و وسعت جهانی به تصویر بکشد. آثار او نه‌تنها بازتاب‌دهنده‌ شرایط زمانه‌ خودش بودند، بلکه مفاهیمی فراتر از زمان و مکان را بیان می‌کردند.

    با وجود شهرت بسیار زیاد آثار میکل آنژ، هنرمندان بعدی به‌ندرت از او الگوبرداری کردند. برخی معتقدند نبوغ و عظمت آثار میکل‌ آنژ، تقلید از روی این آثار را سخت می‌کرد؛ اما این استدلال چندان پذیرفتنی نیست؛ چراکه هنرمندانی مانند رافائل نیز به‌همان اندازه بزرگ تلقی می‌شدند؛ اما برخلاف میکل آنژ اثرگذاری بیشتری داشتند. البته برخی از هنرمندان همچون «دنیله دا وولترا» (Daniele da Volterra) آثار او را به‌طور کامل الگوی کار خود قرار دارند. ولی در سایر موارد، هنرمندان تنها از جنبه‌های خاص و محدودی از آثار او الگوبرداری کردند. با این وجود، در یک نگاه کلی آثار میکل آنژ منبع الهام بسیاری از آثار هنرمندان بعد از او بوده است.

    در قرن ۱۷ میلادی میکل آنژ به‌عنوان استادی بی‌نظیر در طراحی آناتومی شناخته می‌شد. تکلف‌گراها از تراکم فضایی در برخی آثار او و بعدها از حالت‌ مارپیچی مجسمه‌ پیروزی (Victory) او الهام گرفتند. در قرن ۱۹ میلادی نیز آگوست رودن (Auguste Rodin) از شیوه بلوک‌های مرمر ناتمام میکل آنژ استفاده کرد. هنرمندان باروک در قرن ۱۷ میلادی مانند جان لورنزو برنینی (Gian Lorenzo Bernini) و پیتر پل روبنس (Peter Paul Rubens) نیز از آثار او الهام گرفتند؛ اما به‌گونه‌ای که آن‌ها را به سبک خود تبدیل کردند.

    میکل آنژ کیست

    نگارش زندگینامه میکل آنژ

    کتاب «زندگی هنرمندان» (Artists’ Lives) اثر جورجو وازاری (Giorgio Vasari)، نقاش و معمار معروف ایتالیایی، اولین زندگینامه‌ای است که از میکل آنژ منتشر شد. این کتاب در سال ۱۵۵۰ میلادی چاپ شده است. وازاری در آخرین فصل کتاب به شرح زندگی و آثار میکل آنژ پرداخته است و به صراحت آثار او را به‌عنوان کمال هنر معرفی می‌کند. این تنها فصل از کتاب است که به یک هنرمند زنده اختصاص یافته است. اگرچه وازاری در این فصل تاکید کرده بود که میکل آنژ به‌ چنان حدی از کمال در هنر رسیده است که از همه پیشینیان خود پیشی گرفته است، اما این کتاب او را راضی نکرد. برای همین ترتیبی داد که دستیارش «آسکانیو کوندیوی» (Ascanio Condivi)، در سال ۱۵۵۳ میلادی یک زندگینامه مختصر درباره او بنویسد. البته دور از انتظار نیست که میکل آنژ در این کتاب نظرات خود را درباره زندگی و آثارش بیان کرده است تا آنطور که خود دوست داشت، در اذهان مردم ماندگار شود.

    پس از مرگ میکل آنژ، وازاری در چاپ دوم کتاب خود در سال ۱۵۵۸ میلادی، در تقابل با کتاب کوندیوی متنی را منتشر کرد. اگرچه اغلب محققان کتاب کوندیوی را مستدل‌تر می‌دانند، قلم پرحرارت وازاری و تجدید چاپ مکرر کتابش به زبان‌های مختلف، زندگینامه نسخه وازاری را به رایج‌ترین منبع کسب اطلاعات درباره میکل آنژ و دیگر هنرمندان رنسانس تبدیل کرده است. شهرت میکل آنژ همچنین منجر به حفظ یادگارهای بی‌شماری، از جمله صدها نامه، طرح‌ و شعر از وی شده است که بیش از هر هنرمند هم‌عصر اوست.

    زندگینامه میکل آنژ

    میکل آنژ؛ نقاش یا مجسمه ساز

    احتمالا شما هم میکل آنژ را با نقاشی‌های سقف کلیسای سیستین واتیکان می‌شناسید؛ اما این هنرمند در درجه اول یک مجسمه‌ساز بی‌نظیر است. میکل آنژ در تمام طول عمر خود، در زمینه ساخت مجسمه‌‌های مرمر فعالیت می‌کرد و فقط دوره‌های محدودی در سایر رشته‌های هنری آثاری خلق کرد. او یک هنرمند بود و در هر رشته هنری که برپایه دیزاین یا طراحی بود، دستی بر آتش داشت؛ اما همیشه بر این نکته تاکید می‌کرد که پیش از هر چیزی یک مجسمه‌ساز است.

    رونق نقاشی در قرن بیستم سبب شد تا توجه هنرمندان و هنردوستان جهان به سقف کلیسای سیستین جلب شود و نام میکل‌ آنژ با این نقاشی دیواری بر سر زبان‌ها بیفتد. بسیاری از آثار این هنرمند در دیگر شاخه‌های هنری با مرگ او ناتمام ماند که این هم یکی دیگر از دلایل شهرت او به‌عنوان یک نقاش است.

    در نهایت از آن زمان تاکنون، میکل آنژ همواره در جایگاه بزرگ‌ترین هنرمندان همه دوران قرار داشته است. امروزه برخی از آثار این هنرمند در زمینه نقاشی، مجسمه‌سازی و معماری در ردیف معروف‌ترین آثار هنری موجود در جهان قرار دارند.

    پرتره سیاه و سفید میکل آنژ

    پرسش‌های متداول

    نقاشی معروف میکل آنژ چه نام دارد؟
    نقاشی معروف میکل آنژ «آفرینش آدم» (The Creation of Adam) نام دارد که به سفارش پاپ ژولیوس دوم طراحی شده و بخشی از نقاشی دیواری سقف کلیسای سیستین در واتیکان است.
    بهترین آثار میکل آنژ کدامند؟
    برخی از بهترین آثار میکل آنژ شامل مجسمه داوود، نقاشی آفرینش آدم، نقاشی رستاخیز، مجسمه پیتا، مجسمه نابغه پیروزی، مقبره لورنزو مدیچی و کتابخانه لورنتین می‌شود.
    رقیه عینلو رقیه عینلو
    {{selectedRate}}

    تورهای بهار و تابستان 1404 ایوار

    {{totalCount}} دیدگاه

    {{nameError}}
    {{emailError}}
    {{commentViewData.commentLength - commentMessage.length}} کاراکتر باقی مانده
    {{commentMessageError}}
    {{responseMessage.text}}