پابلو پیکاسو؛ روایتگر آشوب، عشق و نبوغ در هنر قرن بیستم

رضا  علمی
  • رضا علمی
  • 1404/9/21
  • 0 دیدگاه
{{selectedRate}}

پابلو پیکاسو، نابغه اسپانیایی و خالق کوبیسم بود که با شکستن فرم های پیشین نقاشی، دنیای هنر مدرن را دگرگون کرد.

فهرست مطالب

    پابلو پیکاسو نامی است که فراتر از یک نقاش، به نمادی جاودانه از خلاقیت بی‌مرز و جسارت در شکستن چهارچوب‌ها تبدیل شده است. او شیوه‌ٔ نگریستن ما به جهان پیرامون را دگرگون کرد و با بازتعریف مفهوم زیبایی و واقعیت، مسیری تازه پیش پای هنر مدرن گشود. مردی که با چشمانی نافذ و روحی ناآرام، در طول عمر طولانی و پرفرازونشیب خود، بیش از هر هنرمند دیگری در تاریخ اثر خلق کرد و با ابداع سبک انقلابی «کوبیسم»، پرسپکتیو تک‌نقطه‌ای را که از دوران رنسانس بر هنر غرب سایه افکنده بود، در هم شکست.

    داستان زندگی پیکاسو، حکایت رنگ و بوم نیست؛ روایتی حماسی از استعدادی طغیان‌گر، عشق‌هایی آتشین و ویرانگر، و جستجویی خستگی‌ناپذیر برای کشف زبانی نو در بیان احساسات بشری است. او آیینه‌ای تمام‌نما از قرن بیستم بود؛ قرنی که با جنگ، سرعت و تغییرات بنیادین شناخته می‌شود.

    پابلو پیکاسو کیست

    پابلو پیکاسو کیست؟

    • تاریخ تولد پابلو پیکاسو: ۲۵ اکتبر ۱۸۸۱

    پابلو رویز ای پیکاسو (Pablo Ruiz y Picasso)، متولد ۲۵ اکتبر ۱۸۸۱ در شهر بندری مالاگا در جنوب اسپانیا، یکی از بزرگ‌ترین و تأثیرگذارترین نوابغ تاریخ هنر است. او نقاش، مجسمه‌ساز، گراورساز، طراح صحنه تئاتر، شاعر و حتی نمایشنامه‌نویسی بود که مرزهای بین رشته‌های هنری را نادیده گرفت. پیکاسو به همراه دوست و همکار فرانسوی‌اش، «ژرژ براک»، جنبش هنری کوبیسم را پایه‌گذاری کرد که به‌عنوان رادیکال‌ترین جنبش هنری قرن بیستم شناخته می‌شود. اما نبوغ پیکاسو تنها در یک سبک خلاصه نمی‌شد؛ او مانند یک آفتاب‌پرست هنری، دائماً تغییر رنگ و فرم می‌داد. از رئالیسم دقیق دوران نوجوانی تا آبی‌های مالیخولیایی، از صورتی‌های شاعرانه تا فرم‌های خشن آفریقایی و در نهایت سوررئالیسم، او در هر دوره‌ای استاد بود.

    نام کامل او نشان‌دهنده سنت‌های مذهبی و خانوادگی اسپانیایی بود؛ «پابلو دیگو خوزه فرانسیسکو د پائولا خوان نپوموسنو ماریا د لوس رمدیوس سیپریانو د لا سانتیسیما ترینیداد رویز ای پیکاسو». اما او ترجیح داد با نام خانوادگی مادرش، «پیکاسو» که ریشه‌ای ایتالیایی داشت و با آوایی خاص و مدرن‌تر به گوش می‌رسید، در جهان شناخته شود. 

    پیکاسو در طول زندگی ۹۱ ساله خود، آماری حیرت‌انگیز از خود به جا گذاشت؛ حدود ۵۰,۰۰۰ اثر هنری شامل ۱,۸۸۵ نقاشی رنگ روغن، ۱,۲۲۸ مجسمه، ۲,۸۸۰ سرامیک، و هزاران طراحی و چاپ دستی. این حجم از تولید نشان‌دهنده پرکاری اوست و البته گواهی بر جوشش بی‌پایان خلاقیت ذهنی‌اش. او معتقد بود «الهام وجود دارد، اما باید تو را در حال کار کردن پیدا کند.» 

    پابلو پیکاسو از نقاشان مهم

    زندگی اولیه و تحصیلات پابلو پیکاسو

    ریشه‌های نبوغ حیرت‌انگیز پیکاسو را باید در کودکی غیرمعمول و اتمسفر هنری خانواده‌اش جستجو کرد. برخلاف کلیشه رایج نوابغی که در مسیر هنر با سرزنش و مخالفت والدین روبه‌رو می‌شوند، پابلو در بستری از حمایت مطلق و تشویق بی‌دریغ رشد کرد. خانه آن‌ها به جای اسباب‌بازی، پر از قلم‌مو، بوم و بوی تربانتین بود و این حمایت همه‌جانبه به پابلو اعتماد‌به‌نفسی داد تا بی‌هراس از شکست، جهان را آن‌گونه که می‌خواهد، تصویر کند.

    دوران کودکی

    خوزه رویز ای بلاسکو، پدر پیکاسو، مردی باوقار، نقاش طبیعت‌گرا و متخصص در کشیدن پرندگان (به‌ویژه کبوترها) بود که سمت استادی در مدرسه هنرهای زیبا و موزه‌داری را بر عهده داشت. او خیلی زود، با چشمانی تیزبین، متوجه شد که دستان کوچک پسرش، پابلو، موهبتی الهی و توانایی حیرت‌انگیزی در تقلید واقعیت و درک فرم‌ها دارند. آموزش رسمی و جدی پابلو از سن ۷ سالگی تحت نظارت دقیق و گاه سخت‌گیرانه پدر آغاز شد. 

    افسانه‌ای مشهور و دراماتیک در اکثر زندگی‌نامه‌های پیکاسو نقل می‌شود که نقطه عطف رابطه این پدر و پسر است. می‌گویند وقتی پابلو تنها ۱۳ سال داشت، پدرش او را در حال تکمیل کردن پاهای ظریف یک کبوتر در یکی از تابلوهای نیمه‌کاره خود دید. دقت، ظرافت و واقع‌نمایی قلم‌موی پابلو چنان پدر را شگفت‌زده، مبهوت و شاید در مقام یک هنرمند، ناامید کرد که در حرکتی نمادین و تکان‌دهنده، پالت رنگ، قلم‌موها و ابزار کارش را به پسرش بخشید و سوگند یاد کرد که دیگر هرگز دست به بوم نبرد؛ چراکه باور داشت شاگرد کوچک از استاد پیر پیشی گرفته است. 

    عکس کودکی پابلو پیکاسو

    تحصیلات آکادمیک

    در سال ۱۸۹۵، تراژدی مرگ خواهر کوچک‌شان «کنچیتا» بر اثر دیفتری، خانواده را به شدت متأثر کرد و آن‌ها به بارسلون مهاجرت کردند. این شهر بندری و پرجنب‌وجوش، با معماری مدرن و فضای روشنفکری‌اش، تأثیری عمیق بر پابلو گذاشت. پدرش او را برای آزمون ورودی مدرسه معتبر هنرهای زیبای «لا لیوجا» (La Llotja) معرفی کرد. آزمونی که برای متقاضیان معمولی یک ماه زمان می‌برد، توسط پابلوی ۱۴ ساله در عرض یک هفته و با مهارتی خیره‌کننده به پایان رسید. هیئت داوران چنان تحت تأثیر قرار گرفتند که او را با وجود سن کم پذیرفتند.

    دو سال بعد، جاه‌طلبی پدر، پابلو را به مادرید و آکادمی سلطنتی «سن فرناندو» فرستاد که برترین نهاد هنری اسپانیا بود. اما روح سرکش پیکاسو با قوانین خشک، تکراری و کلاسیک آکادمی سازگار نبود. او که احساس می‌کرد کلاس‌ها چیزی برای آموختن به او ندارند، شروع به غیبت کرد. در عوض، او روزهایش را در خیابان‌های مادرید پرسه می‌زد و ساعت‌ها در موزه پرادو (Prado) وقت می‌گذراند؛ جایی که با نگاهی تحلیلی به آثار استادان بزرگ اسپانیایی مانند «دیگو ولاسکز»، «فرانسیسکو گویا» و «ال گرکو» خیره می‌شد. به‌ویژه فیگورهای کشیده و روحانی ال گرکو، بعدها الهام‌بخش او در دوره آبی شدند. این دوران، پایان آموزش رسمی پیکاسو و آغاز خودآموزی و جستجوی شخصی او بود.

    عکس جوانی پابلو پیکاسو

    آثار هنری پیکاسو

    پیکاسو هنرمندی بود که هیچ مرز و محدودیتی برای ابزار کارش قائل نبود. آثار او طیف وسیعی از تکنیک‌ها و مدیوم‌ها را دربرمی‌گیرد که هر کدام نشان از جسارت او در تجربه کردن دارند.

    ۱. نقاشی و طراحی

    نقاشی برای پیکاسو تنها یک حرفه نبود، بلکه زبان اصلی و ابزار قدرتمند او برای گفتگو با جهان و بیان ناگفته‌ها بود. او در آثارش فراتر از تصویرسازی صرف می‌رفت و با استادی تمام، لایه‌های عمیقی از احساسات انسانی، فلسفه و نقد اجتماعی تند و تیز را در هم می‌آمیخت. مهارت خارق‌العاده او در طراحی چنان بود که گویی قلم امتداد مستقیم ذهن اوست؛ او قادر بود تنها با یک خط ممتد، سیال و بدون برداشتن قلم از روی کاغذ، فیگور کامل و زنده‌ای از یک حیوان، آکروبات‌باز یا چهره انسان را با تمامی جزئیات و حس حرکت خلق کند. این توانایی در ساده‌سازی، در مجموعه معروف لیتوگرافی‌های «گاو» (The Bull) به اوج می‌رسد؛ جایی که او در یازده مرحله، تصویر یک گاو سنگین و رئالیستی را پله‌پله تجزیه می‌کند تا در نهایت به چند خط انتزاعی، اما کامل می‌رسد که جوهره خالص حیوان را نشان می‌دهد.

    جسارت پیکاسو در کار با رنگ روغن نیز حد و مرزی نداشت؛ او دائماً در حال آزمایش با بافت و غلظت بود. گاهی رنگ را چنان ضخیم، خمیرگونه و با ضربات خشن کاردک روی بوم می‌گذاشت (تکنیک ایمپاستو) تا بُعد و بافتی لمس‌کردنی به اثر بدهد، و گاهی رنگ را آن‌قدر با تربانتین رقیق می‌کرد که شبیه آبرنگی لطیف و شفاف بر سطح بوم می‌نشست. او هیچ قانونی را مقدس نمی‌دانست و بوم نقاشی برایش آزمایشگاهی بود که در آن کیمیاگری می‌کرد.

    نقاشی های پیکاسو

    ۲. مجسمه سازی و سرامیک

    اگرچه جهان هنر، پیکاسو را بیش از هر چیز به عنوان پادشاه نقاشی قرن بیستم می‌شناسد، اما نبوغ و نوآوری‌های او در عرصه مجسمه‌سازی به‌تنهایی کافی بود تا نامش را در تاریخ جاودانه کند. او در این وادی نیز همچون نقاشی، قواعد بازی را بر هم زد. پیکاسو سنت‌های کهن و مقدس مجسمه‌سازی کلاسیک، یعنی تراشیدن سنگ مرمر یا مدل‌سازی با گل و ریخته‌گری برنز را به چالش کشید و رویکردی انقلابی به نام «اسمبلاژ» (Assemblage) یا هنر سرهم‌بندی را معرفی کرد. او معتقد بود که مجسمه نباید لزوماً از دل یک توده ماده بیرون کشیده شود؛ بلکه می‌تواند از ترکیب اشیاء موجود ساخته شود.

    پیکاسو با روحیه‌ای بازیگوش، اشیاء دورریختنی، زباله‌های فلزی و ابزارهای روزمره را به آثار هنری فاخر تبدیل می‌کرد. شاهکار بی‌بدیل این تفکر، مجسمه مینیمالیستی «سر گاو» (۱۹۴۲) است؛ اثری که او تنها با جوش دادن یک زین دوچرخه چرمی کهنه (به‌عنوان صورت) و یک فرمان زنگ‌زده (به عنوان شاخ‌ها) خلق کرد. این اثر ساده اما عمیق، مانیفستی بود که فریاد می‌زد: «هنر در نگاه کیمیاگرانه هنرمند است، نه در ارزش مادی مواد اولیه.»

    در فصل دیگری از زندگی‌اش، یعنی سال‌های پس از جنگ جهانی دوم، زمانی که در آرامش جنوب فرانسه اقامت گزید، پیکاسو با شوری وصف‌ناپذیر شیفته‌ٔ هنر باستانی سفالگری و سرامیک شد. او در کارگاه مشهور «مادورا» هزاران بشقاب، گلدان، کوزه و کاشی آفرید.

    مجسمه های پیکاسو

    ۳. طراحی های نور

    یکی از جذاب‌ترین و کمتر شناخته‌شده‌ترین جنبه‌های خلاقیت پیکاسو، تجربه او با عکاسی و نور است. در سال ۱۹۴۹، زمانی که «گیون میلی»، عکاس مجله لایف (LIFE) به دیدار پیکاسو در جنوب فرانسه رفت، به او پیشنهاد داد تا با استفاده از تکنیک عکاسی با نوردهی طولانی (Long Exposure) دست به خلق اثر بزند. پیکاسو که همیشه تشنه ابزارهای جدید بود، بلافاصله شیفته این ایده شد. او در اتاقی تاریک، با در دست داشتن یک چراغ قوه کوچک، شروع به ترسیم اشکال در هوا کرد؛ در حالی که دوربین میلی با شاتر باز، رد نور را ثبت می‌کرد.

    نتیجه این همکاری، مجموعه‌ای شگفت‌انگیز از «طراحی‌های نوری» بود که در آن‌ها پیکاسو با سرعتی باورنکردنی و بدون اینکه بتواند خطوط قبلی خود را ببیند، فیگورهای پیچیده‌ای، از جمله امضای معروف خود را در فضا خلق کرد. عکس معروف پیکاسو که در آن با پیراهن و شلوارک، طرح یک مینوتور (انسان با سر گاو) را در هوا می‌کشد، یکی از نمادین‌ترین تصاویر تاریخ عکاسی و هنر محسوب می‌شود.

    عکس معروف پیکاسو

    ۴. طراحی صحنه و لباس

    فعالیت‌های هنری پیکاسو به بوم و کارگاه محدود نمی‌شد؛ او نقشی کلیدی در تحول طراحی صحنه و لباس تئاتر مدرن نیز ایفا کرد. همکاری او با «سرگئی دیاگیلف»، مدیر مشهور «باله روس» (Ballets Russes)، در اوایل قرن بیستم آغاز شد. در سال ۱۹۱۷، پیکاسو طراحی صحنه، پرده نمایش و لباس‌های باله پیشرو و جنجالی «پاراد» (Parade) را بر عهده گرفت. داستان این باله درباره یک گروه سیرک بود و متن آن توسط «ژان کوکتو» نوشته شده بود.

    لباس‌هایی که پیکاسو برای این نمایش طراحی کرد، ساختارشکنی کامل بودند؛ او رقصندگان را در سازه‌های مقوایی عظیم و مکعبی‌شکل به سبک کوبیسم پوشاند که عملاً حرکت آن‌ها را محدود و رباتیک می‌کرد. این لباس‌ها شبیه به مجسمه‌های متحرک کوبیستی بودند که روی صحنه راه می‌رفتند. پرده نمایش نیز یک تابلو نقاشی عظیم بود که فضایی رؤیایی و سیرک‌مانند داشت. اگرچه این نمایش در ابتدا با هو و جنجال تماشاگران سنت‌گرا روبرو شد، اما نقطه عطفی در تاریخ تئاتر محسوب می‌شود که هنر تجسمی مدرن را با هنر اجرا (پرفورمنس) پیوند داد. 

    طراحی لباس تئاتر پیکاسو

    دوره های هنری پیکاسو

    زندگی هنری پیکاسو مانند رمانی چند فصلی است که هر فصل آن سبک، رنگ و حال‌وهوای کاملاً متفاوتی دارد. منتقدان هنر این دوره‌ها را برای درک بهتر سیر تحول او دسته‌بندی کرده‌اند.

    ۱. دوره آبی

    دوره آبی (Blue Period) که از سال ۱۹۰۱ تا ۱۹۰۴ طول کشید، غم‌انگیزترین و شاید احساسی‌ترین فصل زندگی هنری پیکاسو است. جرقه این دوره با یک تراژدی شخصی زده شد؛ خودکشی دوست صمیمی و شاعرش، «کارلوس کاساگماس»، در کافه‌ای در پاریس به‌خاطر شکست عشقی. شوک این فقدان، پیکاسو را در افسردگی عمیقی فرو برد. او جهان را از پشت عینکی آبی می‌دید. پالت رنگی او به طیف‌های تک‌رنگ آبی، سبز کبود و خاکستری محدود شد. سوژه‌های او در این دوره، بازتاب‌دهنده درد درونی‌اش بودند؛ گدایان خیابانی، روسپیان بیمار، مادران فقیر با کودکان‌شان و افراد نابینا. فیگورها اغلب کشیده، لاغر و با سرهای خمیده تصویر می‌شدند که یادآور آثار ال گرکو بود. نقاشی «گیتاریست پیر» (The Old Guitarist) نماد این دوره است؛ پیرمردی نابینا و نحیف که تنها پناهش گیتارش است. این آثار در آن زمان خریدار چندانی نداشتند؛ اما امروزه از گران‌ترین آثار او هستند.

    دوره آبی پیکاسو

    ۲. دوره صورتی

    با اقامت دائم در محله مون‌مارتر پاریس و ملاقات با «فرناند اولیویه»، مدل هنری که اولین عشق جدی پیکاسو شد، ابرهای تیره کنار رفتند. عشق و ثبات نسبی مالی، رنگ را به بوم‌های او بازگرداند. رنگ‌های گرم اخرایی، صورتی، نارنجی و قرمز ملایم جایگزین آبی‌های سرد شدند. سوژه‌ها نیز تغییر کردند؛ او مجذوب زندگی کولی‌ها، بازیگران سیرک و دلقک‌ها (Harlequins) شد. دلقک‌ها در آثار او نمادی از خودِ هنرمند بودند؛ کسانی که می‌خندانند، اما در درون تنها هستند. نقاشی «خانواده آکروبات‌باز» (Family of Saltimbanques) که گروهی از بازیگران دوره گرد را در فضایی بیابانی نشان می‌دهد، شاهکار دوره صورتی (Rose Period) است. این دوره که از سال ۱۹۰۴ تا ۱۹۰۶ به طول انجامید، نشان‌دهنده بازگشت امید به زندگی پیکاسو بود.

    دوره صورتی پیکاسو

    ۳. دوره آفریقایی و بدوی گرایی

    بازدید پیکاسو از موزه قوم‌نگاری «تروکادرو» در پاریس، نقطه‌ٔ عطفی در تفکر هنری او بود. او با دیدن ماسک‌های چوبی آفریقایی و مجسمه‌های اقیانوسیه، مسحور قدرت بیان و سادگی آن‌ها شد. او دریافت که هنرمندان بدوی تلاش نمی‌کردند واقعیت را کپی کنند؛ بلکه ارواح و نیروهای درونی را به تصویر می‌کشیدند. این کشف باعث شد او آناتومی کلاسیک غربی را رها کند. چهره‌ها در نقاشی‌هایش شبیه ماسک‌های سفت و چوبی و بدن‌ها به اشکال هندسی و زاویه‌دار تبدیل شدند. دوره آفریقایی و بدوی‌گرایی (۱۹۰۷ - ۱۹۰۹) که پیش‌درآمد مستقیم کوبیسم بود، با خلق تابلوی انقلابی «دوشیزگان آوینیون» به اوج رسید؛ اثری که در آن چهره زنان با الهام از ماسک‌های آفریقایی و ایبریایی دفرمه شده بود.

    درعین‌حال، این دوره همواره با بحث تصاحب فرهنگی همراه بوده است. منتقدان پسااستعماری می‌گویند پیکاسو به تاریخ و کارکرد آیینی این اشیای غارت‌شده بی‌اعتنا بود و آن‌ها را تنها به‌عنوان منبعی فرمی برای نوآوری در هنر غرب به کار گرفت. بااین‌وجود، نقش تعیین‌کننده این مواجهه در تحول هنر مدرن و در دیده‌شدن ارزش زیبایی‌شناختی هنر آفریقا در غرب، همچنان غیرقابل انکار است.

    تابلوهای نقاشی پیکاسو

    پیکاسو و کوبیسم

    کوبیسم (Cubism) فراتر از یک سبک هنری گذرا، زلزله‌ای ویرانگر و سازنده در مبانی بصری هنر غرب بود که توسط پیکاسو و همکار نزدیکش، ژرژ براک، بین سال‌های ۱۹۰۷ تا ۱۹۱۴ پی‌ریزی شد. تا پیش از ظهور کوبیسم، نقاشی برای قرن‌ها به مثابه «پنجره‌ای رو به جهان» تعریف می‌شد؛ وظیفه نقاش این بود که با رعایت دقیق قوانین پرسپکتیو و سایه‌روشن، توهمی از عمق و سه بعدی بودن را روی سطح تخت بوم ایجاد کند. اما پیکاسو با طرح پرسشی رادیکال، این سنت ۵۰۰ ساله را به چالش کشید: «چرا باید اشیاء را فقط از یک زاویه ثابت و محدود دید، در حالی که واقعیت سیال و چندوجهی است؟»

    در کوبیسم، هنرمند نقش یک تحلیلگر را بازی می‌کند؛ او سوژه (چه گیتار، چه چهره انسان یا ظرف میوه) را در ذهن خود خرد می‌کند، ساختار آن را می‌شکافد و سپس قطعات آن را از زوایای دید مختلف و متناقض (همزمان از روبه‌رو، نیم‌رخ، بالا و پایین) روی بوم بازسازی می‌کند. این رویکرد باعث می‌شود تصویر نهایی تخت، شکسته و چندتکه به نظر برسد؛ اما در حقیقت، تلاشی فیلسوفانه برای نشان دادن «حقیقت کامل‌تر» و کلیت یک شیء است، نه صرفاً ظاهر لحظه‌ای آن.

    کوبیسم پیکاسو

    نقاشی های پیکاسو

    آثار پیکاسو هر کدام داستانی منحصر‌به‌فرد دارند و بازتابی از رویدادهای تاریخی یا زندگی شخصی او هستند. در ادامه چند مورد از بهترین نقاشی های پیکاسو را بررسی می‌کنیم.

    ۱. گرنیکا

    «گرنیکا» (Guernica) نقاشی دیواری عظیم که برای غرفه اسپانیا در نمایشگاه جهانی پاریس (۱۹۳۷) خلق شد، پاسخی کوبنده به جنایت فاشیست‌ها بود. در آوریل ۱۹۳۷، نیروی هوایی آلمان نازی به دستور ژنرال فرانکو، شهر کوچک و بی‌دفاع «گرنیکا» در باسک اسپانیا را بمباران کرد. پیکاسو با شنیدن این خبر و دیدن عکس‌های روزنامه‌ها، خشم خود را روی بوم آورد. او از رنگ استفاده نکرد؛ تمام تابلو سیاه، سفید و خاکستری است تا حس مستندگونه و غم‌انگیز روزنامه را تداعی کند. در این تابلو سرباز یا هواپیمایی نمی‌بینیم؛ بلکه قربانیان را می‌بینیم؛ مادری که کودک مرده‌اش را در آغوش دارد و شیون می‌کند، اسبی که از درد شیهه می‌کشد و گاوی که نماد بی‌رحمی یا مقاومت است. گرنیکا قدرتمندترین بیانیه ضد جنگ در تاریخ هنر است.

    گرنیکا  از معروف ترین نقاشی هاس پیکاسو

    ۲. دوشیزگان آوینیون

    زمانی که پیکاسو تابلو «دوشیزگان آوینیون» (Les Demoiselles d'Avignon) را در سال ۱۹۰۷ به دوستانش نشان داد، حتی حامیانش هم شوکه شدند و آن را «تمسخر هنر مدرن» خواندند. این اثر تصویر پنج زن روسپی در بارسلون است. اما پیکاسو به جای نمایش زیبایی کلاسیک و اغواگرانه، آن‌ها را با بدن‌های شکسته، زوایای تیز و چشمانی نامتقارن که مستقیماً به بیننده خیره شده‌اند، تصویر کرد. دو زن سمت راست چهره‌هایی شبیه ماسک‌های ترسناک آفریقایی دارند. پرسپکتیو و سایه‌روشن حذف شده و فضا کاملاً تخت است. این تابلو اولین گام جدی به سوی انتزاع و کوبیسم بود و به‌معنای واقعی کلمه، هنر قرن نوزدهم را دفن کرد.

    دوشیزگان آوینیون از تابلوهای معروف پیکاسو

    ۳. دختری مقابل آینه

    اثر «دختری مقابل آینه» (Girl before a Mirror) در سال ۱۹۳۲ و در دوران عشق پرشور پیکاسو به ماری ترز والتر خلق شد. نقاشی زنی را نشان می‌دهد که نیمی از صورتش روشن و معصوم (مانند خورشید) و نیم دیگر تیره است. او به آینه نگاه می‌کند؛ اما تصویر بازتاب شده در آینه، متفاوت، تیره‌تر و غمگین‌تر است. تفسیرهای زیادی از این اثر شده است؛ برخی آن را تقابل جوانی و پیری می‌دانند، برخی تقابل خودآگاه و ناخودآگاه، و برخی پیش‌بینی سرنوشت غم‌انگیز ماری ترز. رنگ‌های درخشان و خطوط منحنی ضخیم (شبیه پنجره‌های رنگی کلیسا) ویژگی بارز این اثر است.

    دختر در برابر آینه از آثار هنری پیکاسو

    ۴. رؤیا

    تابلوی «رؤیا» (Le Rêve) یکی از لطیف‌ترین و احساسی‌ترین آثار پیکاسو است که در یک بعدازظهر ماه ژانویه سال ۱۹۳۲ کشیده شد. ماری ترز والتر ۲۲ ساله در حال چرت زدن روی صندلی راحتی قرمز تصویر شده است. سر او به عقب خم شده است و چهره‌اش حالتی از آرامش و لذت دارد. این اثر نمونه‌ای عالی از دوره سوررئالیستی پیکاسو است که با خطوط نرم و رنگ‌های تخت کار شده است.

    رؤیا از نقاشی های پیکاسو

    معروف ترین نقاشی پیکاسو

    انتخاب تنها یک اثر به‌عنوان «معروف‌ترین» برای هنرمندی چون پیکاسو که دهه‌ها بر قله هنر جهان ایستاده و هزاران اثر خلق کرده، کاری دشوار و شاید ناعادلانه است. با‌این‌حال، اگر بخواهیم بر اساس شهرت جهانی و تأثیر فرهنگی قضاوت کنیم، تابلوی عظیم و حماسی «گرنیکا» بی‌رقیب است. این نقاشی سیاه و سفید که فریاد بلند بشریت علیه خشونت جنگ است، مرزهای یک تابلوی نقاشی را درنوردیده و به نمادی جاودانه و بین‌المللی برای صلح، مقاومت و حقوق بشر تبدیل شده است؛ چنان‌که کپی آن در ورودی شورای امنیت سازمان ملل متحد نصب شده تا هشداری همیشگی برای رهبران جهان باشد.

    اما اگر از دریچه تخصصی تاریخ هنر و انقلاب فرم بنگریم، تابلوی «دوشیزگان آوینیون» جایگاهی رفیع‌تر و پیشگامانه دارد. این اثر با خرد کردن آناتومی بدن و حذف پرسپکتیو، همچون زلزله‌ای بود که ستون‌های هنر کلاسیک را ویران کرد و دروازه مدرنیسم رادیکال و کوبیسم را گشود. 

    معروف ترین نقاشی پیکاسو

    آخرین نقاشی پیکاسو

    پیکاسو تا آخرین نفس‌هایش دست از قلم‌مو برنداشت. او که همیشه از مرگ هراس داشت، در سال‌های پایانی عمرش با سرعتی دیوانه‌وار نقاشی می‌کرد تا با خلق کردن، مرگ را به تأخیر بیندازد. آخرین اثر شناخته شده و تکمیل شده او، یک خودنگاره با مداد شمعی روی کاغذ است که در ۳۰ ژوئن ۱۹۷۲ کشیده شد و عنوان «خودنگاره در مواجهه با مرگ» (Self Portrait Facing Death) به آن داده شده است. در این نقاشی تکان‌دهنده، چهره پیکاسو شبیه به یک جمجمه یا ماسک مرگ تصویر شده است. چشمانش گشاد و نامتقارن هستند و حالتی از وحشت، حیرت و شاید پذیرش را نشان می‌دهند. خطوط خشن و رنگ‌های سبز و صورتی تند، زوال جسمانی را به تصویر می‌کشند. او این اثر را کشید و کمتر از یک سال بعد، در ۸ آوریل ۱۹۷۳ در سن ۹۱ سالگی درگذشت.

    خودنگاره در مواجهه با مرگ، آخرین نقاشی پیکاسو

    افتخارات پیکاسو

    موفقیت پیکاسو در زمان حیاتش بی‌نظیر بود. او برخلاف ونگوگ که در فقر مرد، در زمان مرگش یکی از ثروتمندترین مردان جهان بود و ثروتی معادل صدها میلیون دلار از خود به‌جا گذاشت.

    نمایشگاه لوور: بزرگ‌ترین افتخار او در سال ۱۹۷۱ رقم خورد. به مناسبت ۹۰ سالگی‌اش، موزه لوور پاریس سنت‌شکنی کرد و نمایشگاهی بزرگ از آثار او برگزار کرد. تا پیش از آن، لوور تنها آثار هنرمندان درگذشته را نمایش می‌داد و پیکاسو اولین هنرمند زنده‌ای بود که این افتخار نصیبش شد.

    جایزه صلح لنین: پیکاسو که عضو حزب کمونیست فرانسه بود، دو بار در سال‌های ۱۹۵۰ و ۱۹۶۲ جایزه صلح لنین را از اتحاد جماهیر شوروی دریافت کرد. طراحی «کبوتر صلح» او به نماد جهانی کنگره صلح تبدیل شد.

    رکوردهای بازار هنر: آثار او همواره رکورددار گران‌ترین آثار هنری جهان بوده‌اند. تابلوی «زنان الجزایر (نسخه O)» در حراج کریستیز نیویورک در سال ۲۰۱۵ به قیمت نجومی ۱۷۹٫۴ میلیون دلار فروخته شد که تا مدت‌ها گران‌ترین نقاشی جهان بود.

    آثار هنری پیکاسو در نمایشگاه لوور

    موزه های پیکاسو

    میراث پیکاسو آن‌قدر عظیم بود که موزه‌های متعددی صرفاً برای نمایش آثار او در سراسر اروپا تأسیس شد. این موزه‌ها هر کدام بخشی از داستان زندگی او را روایت می‌کنند.

    ۱. موزه پیکاسو بارسلون

    «موزه پیکاسو بارسلون» (Museu Picasso) که در سال ۱۹۶۳ افتتاح شد، گنجینه‌ای منحصر‌به‌فرد در قلب محله تاریخی «ال بورن» بارسلون است و در پنج عمارت قرون وسطایی و باشکوه به هم پیوسته با حیاط‌های داخلی دنج و معماری گوتیک کاتالان جای گرفته است. اهمیت ویژه این موزه در تمرکز عمیق آن بر سال‌های تکوین شخصیت هنری پیکاسو است؛ دورانی که او به‌عنوان نوجوانی نابغه در بارسلون زندگی می‌کرد. 

    مجموعه دائمی موزه شامل بیش از ۴,۲۰۰ اثر است که بسیاری از آن‌ها توسط شخص پیکاسو و منشی‌اش «خائومه سابارتس» اهدا شده‌اند. یکی از بخش‌های خیره‌کننده این موزه، سری کامل ۵۸ تابلوی «ندیمه‌ها» (Las Meninas) است؛ مجموعه‌ای که پیکاسو در سال ۱۹۵۷ با الهام و ساختارشکنی از شاهکار دیگو ولاسکز خلق کرد.

    موزه پیکاسو بارسلون

    ۲. موزه پیکاسو پاریس

    «موزه پیکاسو پاریس» (Musée Picasso Paris) که در منطقه لومره واقع شده، جامع‌ترین و متنوع‌ترین کلکسیون آثار پیکاسو در جهان را در خود جای داده است. داستان شکل‌گیری این موزه نیز جالب است. پس از مرگ پیکاسو در سال ۱۹۷۳، ورثه او برای پرداخت مالیات سنگین بر ارث به دولت فرانسه، به جای پول نقد، هزاران اثر هنری او را واگذار کردند. نتیجه این شد که دولت صاحب گنجینه‌ای شد که خود پیکاسو تا آخر عمر نزد خود نگه داشته بود و به آن‌ها دلبستگی خاصی داشت.

    این موزه با بیش از ۵,۰۰۰ اثر شامل نقاشی، مجسمه، سرامیک، طراحی و چاپ دستی، تصویری کامل از تمام دوره‌های کاری او ارائه می‌دهد. اما آنچه این موزه را متمایز می‌کند، آرشیو شخصی عظیم پیکاسو است؛ شامل هزاران عکس، نامه، دفترچه یادداشت و حتی تکه روزنامه‌ها و بلیط‌های سینما که منبع الهام او بودند. همچنین کلکسیون شخصی آثار هنرمندان دیگر (مانند سزان و ماتیس) که متعلق به پیکاسو بود، در اینجا نگهداری می‌شود.

    موزه پیکاسو پاریس

    ۳. موزه پیکاسو مالاگا

    «موزه پیکاسو مالاگا» (Museo Picasso Málaga) که در سال ۲۰۰۳ توسط پادشاه و ملکه اسپانیا افتتاح شد، تحقق رؤیای دیرینه پیکاسو برای بازگشت به زادگاهش بود. موزه در کاخ زیبای بوناویستا واقع شده که ترکیبی هنرمندانه از معماری رنسانس و عناصر معماری مورها است و تنها چند قدم با خانه‌ای که پیکاسو در آن متولد شد، فاصله دارد. موزه پیکاسو مالاگا با حدود ۳۰۰ اثر اهدایی از سوی کریستین (عروس پیکاسو) و برنارد (نوه پیکاسو)، مروری فشرده اما درخشان بر تمام هشت دهه فعالیت هنری او دارد. این موزه نقشی کلیدی در تبدیل مالاگا از یک شهر بندری صرف به یک قطب فرهنگی و توریستی در اروپا ایفا کرده است و سالانه پذیرای صدها هزار عاشق هنر است.

    موزه پیکاسو مالاگا

    میراث هنری پیکاسو

    پیکاسو با اعتمادبه‌نفسی مثال‌زدنی به هنرمندان نسل‌های بعد جرأت داد تا سنت‌های چند صد ساله را بشکنند، از قیدوبند آکادمی‌ها رها شوند و به جای تلاش بیهوده برای بازنمایی عین‌به‌عین واقعیت، تفسیر شخصی، ذهنی و احساسی خود را از جهان ارائه دهند. 

    انقلاب فرم و فضا: با ابداع کوبیسم، پیکاسو فضای سه بعدی و پرسپکتیو خطی را که از دوران رنسانس مقدس شمرده می‌شد، ویران کرد. او سطح بوم را آزاد کرد و راه را برای ظهور تمام جنبش‌های بزرگ انتزاعی، ساخت‌گرایی روسی و فوتوریسم ایتالیایی هموار ساخت. اگر پیکاسو فرم را نمی‌شکست، شاید هنرمندانی چون «پیت موندریان» یا «واسیلی کاندینسکی» هرگز جسارت حرکت به سوی انتزاع محض را نمی‌یافتند.

    هنر مواد: او با ابداع تکنیک کلاژ و استفاده از اشیاء پیش‌پاافتاده و روزمره در مجسمه‌سازی، سلسله‌مراتب اشرافی مواد هنری را از بین برد. پیکاسو با صدای بلند اعلام کرد که یک تکه روزنامه باطله، کاغذ دیواری پاره یا یک زین دوچرخه زنگ‌زده، اگر در خدمت ایده هنرمند باشد، می‌تواند به اندازه رنگ روغن و برنز ارزشمند و فاخر باشد. این تفکر رادیکال، سنگ بنای جنبش‌های دادائیسم، سوررئالیسم و بعدها پاپ آرت شد.

    تنوع و پویایی: پیکاسو به هنرمندان آموخت که نباید در زندان یک سبک خاص محبوس بمانند. تغییر مداوم سبک‌های او الگویی برای هنرمندان معاصر شد تا دائماً خود را بازآفرینی کنند. به قول مارسل دوشان: «تماشاگر است که اثر هنری را کامل می‌کند.» و پیکاسو نخستین کسی بود که ذهن تماشاگر را به چالش کشید و او را مجبور کرد تا به جای تماشای منفعلانه، فعالانه در بازسازی تصویر مشارکت کند.

    نقاشی های مدرن پیکاسو

    حقایق جالب درباره پیکاسو

    پیکاسو پر از شگفتی بود؛ هنرمندی که نخستین واژه‌اش «پِنسل» بود و در زندگی‌اش بیش از پنجاه‌هزار اثر خلق کرد. از ترس تکرار، مدام سبک عوض می‌کرد و حتی برای شوخی امضاهای جعلی روی کاغذهای دم‌دستی می‌گذاشت. گذرنامه‌اش او را «هنرمند جهانی» معرفی می‌کرد؛ لقبی که به‌خوبی با روح بی‌قرار و خلاقیت بی‌پایانش سازگار بود.

    ۱. روابط عاشقانه متعدد

    روابط عاطفی پیکاسو تنها داستان‌های عاشقانه نبودند، بلکه سوخت اصلی موتور خلاقیت او و عامل تغییر سبک‌های هنری‌اش محسوب می‌شدند. هر زنی که وارد زندگی او می‌شد، با خود رنگ‌ها، فرم‌ها و حس‌وحال جدیدی به بوم‌های نقاشی‌اش می‌آورد. «فرناند اولیویه» با زیبایی کولی‌وارش الهام‌بخش دوره صورتی و مجسمه‌های اولیه کوبیسم بود. «اولگا خوخلووا»، بالرین روس و همسر اولش، نظم و بازگشت به نئوکلاسیسیسم را به هنر او آورد و پرتره‌هایش از او حالتی مجسمه‌گونه و سنگین دارند.

    اما شاید تأثیرگذارترین آن‌ها «ماری ترز والتر» بود؛ دختری جوان که لطافت و رنگ‌های درخشان و خطوط منحنی را به آثار دهه ۳۰ پیکاسو تزریق کرد. در مقابل، ورود «دورا مار»، عکاس سوررئالیست و روشنفکر، مصادف با دوران جنگ داخلی اسپانیا بود و چهره گریان و درهم‌شکسته او در بسیاری از آثار آن دوره (از جمله اتودهای گرنیکا) بازتاب‌دهنده درد و رنج زمانه است. در نهایت، «ژاکلین روک»، آخرین همسرش، در دوران کهنسالی پیکاسو مدل بیشترین تعداد پرتره (بیش از ۴۰۰ اثر) شد. رابطه پیکاسو با زنان اغلب پیچیده، تملک‌گرایانه و گاه ویرانگر توصیف شده است؛ به طوری که برخی منتقدان معتقدند او انرژی حیاتی آن‌ها را می‌مکید تا به هنر تبدیل کند. 

    ژاکلین روک، آخرین همسر پیکاسو

    ۲. کمونیست میلیارد

    رابطه پیکاسو با سیاست همواره پر از تناقض بود. او که خود را یک کمونیست می‌دانست و در سال ۱۹۴۴ رسماً به حزب کمونیست فرانسه پیوست، همزمان ثروتمندترین هنرمند جهان بود و زندگی اشرافی داشت. جنگ داخلی اسپانیا نقطه عطف بیداری سیاسی او بود؛ او با خلق «گرنیکا» و مجموعه کاریکاتورهای «رؤیا و دروغ فرانکو»، انزجار خود را از فاشیسم و دیکتاتوری ژنرال فرانکو فریاد زد و سوگند خورد تا زمانی که دموکراسی به اسپانیا بازنگردد، پا به خاک وطنش نگذارد (سوگندی که تا پایان عمر به آن وفادار ماند).

    در دوران جنگ جهانی دوم و اشغال پاریس توسط نازی‌ها، پیکاسو با شجاعت در استودیوی خود ماند. وقتی افسران گشتاپو به دیدن او آمدند و با اشاره به عکس تابلوی گرنیکا پرسیدند: «کار شماست؟»، او با جسارت پاسخ داد: «نه، کار شماست!» پس از جنگ، طراحی ساده و خطی او از یک کبوتر سفید، به‌عنوان پوستر کنگره جهانی صلح انتخاب و به نماد بین‌المللی صلح بدل شد. با‌این‌حال، سبک آوانگارد و غیررئالیستی او هرگز مورد تأیید کامل رهبران شوروی و دکترین «رئالیسم سوسیالیستی» قرار نگرفت.

    پیکاسو و پرنده اش در قفس

    ۳. هیولای اساطیری

    در دنیای نمادین پیکاسو، هیچ حیوانی به اندازه گاو نر و موجود اساطیری مینوتور (نیمی انسان، نیمی گاو) تکرار نشده است و اهمیت ندارد. برای پیکاسو که یک اسپانیایی اصیل و شیفته گاوبازی بود، گاو نر تجسمی از قدرت خام، مردانگی، خشونت و درعین‌حال قربانی بودن بود. پیکاسو خود می‌گفت: «گاو نر، گاو نر است و اسب، اسب است... اما بله، آن‌ها حیوانات هستند، حیوانات سلاخی‌شده.»

    اما مینوتور جایگاهی شخصی‌تر داشت. در دهه ۱۹۳۰، پیکاسو از این هیولای اساطیری به‌عنوان «آلتر ایگو» (Alter Ego) یا خودِ دیگرش استفاده می‌کرد. مینوتور در آثار او گاهی موجودی شهوت‌ران و متجاوز است که زنان را می‌رباید، گاهی موجودی عیاش در حال خوشگذرانی، و گاهی موجودی کور، پیر و ناتوان که توسط کودکی کوچک (نماد معشوقه جوانش ماری ترز) هدایت می‌شود. این موجود دوگانه، بازتابی از کشمکش درونی پیکاسو بین جنبه‌های حیوانی و انسانی، غریزه و عقل، و عشق و خشونت بود. 

    گاو و مینوتور پیکاسو

    ۴. رکورددار آثار هنری مسروقه

    شاید عجیب به نظر برسد، اما پابلو پیکاسو رکورددار یک عنوان غیرهنری نیز است؛ او هنرمندی است که آثارش بیشترین آمار سرقت در جهان را دارند! بر اساس آمارها، بیش از ۱,۰۰۰ اثر از پیکاسو در فهرست آثار مسروقه، گم‌شده یا مورد مناقشه قرار دارد. دلایل این امر متعدد است. اولاً، حجم تولیدات هنری پیکاسو بسیار زیاد است که کنترل و حفاظت از همه آن‌ها را دشوار می‌کند. ثانیاً، آثار او ارزش مالی بسیار بالایی دارند و به‌راحتی در بازار سیاه به پول نقد تبدیل می‌شوند. و ثالثاً، ابعاد بسیاری از آثار او به‌گونه‌ای است که حمل‌ونقل و سرقت آن‌ها آسان است.

    یکی از مشهورترین سرقت‌ها در سال ۱۹۷۶ از کاخ پاپ‌ها در آوینیون فرانسه رخ داد که در آن ۱۱۸ اثر به سرقت رفت. مورد عجیب دیگر در سال ۲۰۱۰ بود که یک برقکار بازنشسته به نام «پیر لو گنک» ادعا کرد که ۲۷۱ اثر ناشناخته از پیکاسو را در گاراژ خانه‌اش دارد که خود پیکاسو به‌عنوان انعام به او هدیه داده است! 

    نقاشی و طراحی های پیکاسو

    ۴. سلبریتی هنری قرن

    پیکاسو شاید اولین هنرمند در تاریخ بود که اهمیت «برند شخصی» را به معنای مدرن کلمه درک کرد. امضای او، نوشته‌ٔ روان، زیرخط‌دار و زاویه‌دار Picasso به تنهایی ارزشی میلیون دلاری دارد. پیکاسو در مدیریت تصویر عمومی خود استاد بود؛ عکس‌های او با پیراهن‌های راه‌راه ملوانی، شلوارهای گشاد و نگاه نافذ، بخشی جدایی‌ناپذیر از افسانه‌ٔ او شدند.

    او می‌دانست چگونه رسانه‌ها را تشنه نگه دارد و با عکاسان بزرگی مثل «رابرت کاپا» و «هانری کارتیه برسون» همکاری می‌کرد تا لحظات زندگی خصوصی‌اش را ثبت کنند. داستان مشهوری وجود دارد که می‌گوید پیکاسو در رستوران‌ها روی دستمال کاغذی یا پشت منوی غذا نقاشی می‌کشید و به جای پول نقد، آن را امضا می‌کرد و به صاحب رستوران می‌داد؛ چون می‌دانست ارزش آن امضا بسیار بیشتر از هزینه غذاست! این خودآگاهی از ارزش نام و امضا، او را به سلبریتی‌ترین هنرمند قرن تبدیل کرد و الگویی برای هنرمندان تجاری بعدی مانند اندی وارهول شد.

    امضای پیکاسو

    پرسش‌های متداول

    پابلو پیکاسو کیست؟
    پابلو پیکاسو هنرمند نابغه‌ اسپانیایی و یکی از تأثیرگذارترین نقاشان تاریخ است که جنبش کوبیسم را پایه‌گذاری کرد. او هنرمندی چندرشته‌ای بود که در طول عمرش سبک‌های گوناگونی را آزمود و در هر کدام به نوآوری‌های بنیادین دست یافت.
    آخرین نقاشی پیکاسو کدامست؟
     آخرین اثر شناخته شده و تکمیل شده او، یک خودنگاره با مداد شمعی روی کاغذ است که در ۳۰ ژوئن ۱۹۷۲ کشیده شد و عنوان «خودنگاره در مواجهه با مرگ» (Self Portrait Facing Death) به آن داده شده است.

    تورهای نوروز ۱۴۰۵ ایوار

    خرید بلیط هواپیما خارجی

     

    تورهای اروپا ایوار

    {{totalCount}} دیدگاه

    {{nameError}}
    {{emailError}}
    {{commentViewData.commentLength - commentMessage.length}} کاراکتر باقی مانده
    {{commentMessageError}}
    {{responseMessage.text}}