حوادث تاریخی که پاریس را شکل دادند
- آرزو اعظمی
- 1397/5/9
- 0 دیدگاه
شهر زیبای پاریس، حوادث پر فراز و نشیبی را در طول تاریخ پشت سر گذاشته تا به شکل امروزیاش درآمده است. برای آشنایی با مهمترین وقایع تاریخی این شهر قبل از سفر به پاریس با ما همراه باشید.
پاریس، یکی از کلان شهرهای مهم در جهان به حساب میآید که با ویژگی دانش، نوآوری و خلاقیت شناخته میشود. در ادامه قصد داریم شما را با 12 مورد از مهمترین حوادث و افرادی آشنا کنیم که در شکلگیری پاریس امروزی نقش بسزایی داشتهاند.
نامگذاری شهر به پاریس
پاریزیها (Parisii)، گروهی از اقوام سِلتی بودند که در کنار رود سن و در جزیرهی «ایل دولاسیته» زندگی میکردند و شهر پاریس، نام خود را از آنها میگیرد. رومیها در ۵۲ سال قبل از تولد مسیح، بر این قوم حمله و شهری به نام «لوتیشا» (Lutetia) یا همان «لوتشیا» را تأسیس کردند که مبنای شهر امروزی پاریس شد.
پادشاهی کلوویس یکم
«کلوویس یکم» (Clovis I) را میتوان اولین پادشاه فرانسه و به نوعی، بنیانگذار این کشور به حساب آورد. او سلسله مراتب قبایل را تغییر داد و رهبران محلی را کنار گذاشت. او همچنین تمام مردم را تحت سلطهی یک فرمانروا متحد کرد و سلطنت موروثی را برای جانشینان خود هموار ساخت. سیاستها و تاکتیکهای نظامی هوشمندانهی کلوویس یکم باعث شد تا بتواند منطقهی «گلها» (Gaul) را فتح و بعد از سقوط امپراتوری روم، پاریس را در سال 508 به عنوان پایتخت انتخاب کند.
ساخت کلیسای نوتردام
کلیسای باشکوه «بانوی ما» را که بیشتر با نام فرانسوی خود یعنی کلیسای نوتردام پاریس میشناسند، بهترین نمونهی معماری گوتیک فرانسوی و یکی از معروفترین کلیساها در جهان به شمار میرود. ساخت کلیسای نوتردام در سال 1163 میلادی و در دوران لویی هفتم شروع شد و در سال 1345 به پایان رسید. سبک این کلیسا از رمانسک فاصله گرفته و معماری که در قرن 12 میلادی در فرانسه رواج پیدا کرد را به خوبی به نمایش میگذارد. گوتیک فرانسوی با طاقهای نوک تیز و پشتبند معلق شناخته میشود و تا 4 قرن بعد هم ادامه پیدا کرد. امروزه بناهای بیشماری به این سبک در فرانسه قابل مشاهده هستند که از قدیم باقی ماندهاند؛ اما هنوز هم این نوتردام است که به عنوان یکی از نمادهای این کشور شناخته میشود.
عصر روشنگری
معمولاً به پاریس، لقب شهر نور میدهند و این موضوع، به خاطر روشنایی خیابانها و آثار تاریخی معروفی همچون برج ایفل نیست که مانند یک فانوس دریایی در شب میدرخشد. دلیل اصلی آن، این است که در اواسط قرن 18 میلادی، فیلسوفان و روشنفکران تصمیم گرفتند تا به جای رژیم سلطنتی مطلق و آزار دینی مردم، بر روی آزادی، منطق و ترقی تمرکز کنند و شهر پاریس، مبدأ این روشنگری محسوب میشد. نویسندگانی مثل ولتر و روسو از رهبران این جنبش بودند که زمینههایی مانند اقتصاد، علوم و هنر را پوشش میداد؛ اما بیشتر حرکتی سیاسی به شمار میرفت. همین گرایش انساندوستانه بود که راه را برای انقلاب فرانسه در آینده باز کرد.
انقلاب فرانسه
10 سال جنگ و خونریزی که جان هزاران فرانسوی را گرفته بود، سلطنت لویی شانزدهم و نظام فئودالی را به پایان رساند و نظامی جمهوری به رهبری ناپلئون بناپارت شکل گرفت. مردم فرانسه با تأثیر پذیرفتن از آرمانهای عصر روشنگری، علیه سیستم حکومتی با هم متحد و خواستار حقوق اجتماعی و سیاسی خود شدند. هرچند که این جریان، تلفات جانی بالایی داشت و مردم به همهی تقاضاهایشان نرسیدند، اما شهروندان کشور فرانسه نشان دادند که چگونه اتحاد ملی توانست سرنوشت کشورشان را تغییر دهند. مردم در نهایت در سال 1789 میلادی، «قلعهی باستیل» (La Bastille) را فتح کردند که دولت، زندانیهای سیاسی و مهمات خود را در آنجا نگه میداشت. این اقدام را مقدمهای برای انقلاب بزرگ فرانسه به حساب میآورند و تا 10 سال بعدش، تمام مردم شهر و روستا که از ناتوانی حکومت در پیشرفت اقتصادیشان به ستوه آمده بودند، در خیابانها اعتراض میکردند. نتایج این اقدامات، انقلاب فرانسه را به یکی از مهمترین حوادث کشور فرانسه تبدیل کرده است.
رهبری ناپلئون بناپارت
رهبری سالهای آخر انقلاب فرانسه را ناپلئون بر عهده داشت که در نهایت در سال 1804 میلادی به امپراتوری رسید. او طی لشکرکشیهای هوشمندانهاش در تلاش بود تا انقلاب فرانسه و آرمانهای آزادی خواهانهی آن را به کشورهای دیگر هم منتقل کند. اقدامات بیشمار او از جمله تصویب قانون مدنی یا همان کد ناپلئون، رواج دادن تحصیل، آزادی ادیان، تنظیم مالیات منصفانه، راهاندازی صنایع جدید و نجات کشور از رکود اقتصادی، اهمیت بسیاری در سرنوشت فرانسهی امروزی داشته است.
بازسازی پاریس توسط بارون اوسمان
اگر از قدم زدن در خیابانهای زیبای پاریس لذت میبرید که با آثار تاریخی گوناگونی احاطه شدهاند، بخش بزرگی از این شکوهمندی را مدیون «ژرژ اوژن اوسمان» (Georges-Eugène Haussmann) هستید. ناپلئون سوم، او را برای طرح نوسازی شهر انتخاب کرد و اوسمان نیز در کارش سنگ تمام گذاشت. ساخت پارکها، میدانها، فوارهها و زهکشی فاضلاب، عریض کردن کوچهها و پیوستن مناطق حومهنشین به شهر، فقط چند مورد از دستاوردهای او بود. بارون اوسمان، محلههای قرون وسطی را خراب کرد که غرق در آلودگی و بیماری بودند و ساختمانهای مدرن بسیاری در این دوره ساخته شدند که از این میان میتوان به اپرای گارنیه، «میدان شاتله» (Place du Châtelet) و «پارک مونسو» (Parc Monceau) اشاره کرد که مورد آخر، در شمار زیباترین پارک های پاریس قرار دارد.
عصر طلایی، جمهوری سوم فرانسه
«دوران زیبا» (Belle Époque) یا همان «عصر طلایی» همانطور که از نامش مشخص است، به زمان جمهوری سوم فرانسه برمیگردد که از سال 1870 میلادی در پاریس شروع شد. این دوره با شکوفایی اقتصادی و علمی و فناوری، مدرن شدن فرهنگ، صلح مذهبی و در مجموع، خوشبینی و مثبتگرایی همراه بود. در نتیجه، موجی هنری به وجود آمد که پاریس، مرکز آن به شمار میرفت. ساخت برج ایفل به مناسب 100 ساله شدن انقلاب فرانسه، افتتاح متروی پاریس، تأسیس کلوب «مولن روژ» (Moulin Rouge)، شروع مکتب امپرسیونیسم در نقاشی و نوگرایی در ادبیات، از جمله دستاوردهایی هستند که در این دوره اتفاق افتادند.
برگزاری نمایشگاه جهانی
در دوران عصر طلایی و در سال 1889 میلادی، «نمایشگاه جهانی» (Exposition Universelle) یا همان «اکسپو» به مناسبت 100 سالگی فتح قلعهی باستیل در پاریس برگزار شد. بازسازی قلعهی باستیل و تأسیس بناهای جدیدی همچون «کاخ بزرگ» (Grand Palais) و «کاخ کوچک» (Petit Palais)، از جمله هدفهای اصلی این جشن به شمار میرفت. مهمترین نماد این نمایشگاه، برج ایفل بود که سمبل مقاومت مردم به حساب میآمد و آن را از فلز ساخته بودند تا نوآوریهای یک جامعهی صنعتی جدید را به نمایش بگذارد.
جنگ جهانی اول
با شروع جنگ جهانی اول در سال 1914 میلادی، بسیاری از مردم برای فرار از بمبهای دشمن از شهر خارج شدند و دولت نیز از ترس اینکه ارتش آلمان، پاریس را فتح کند یا به نابودی بکشاند، مقر خود را به شهر بوردو انتقال داد. علاوه بر تلفات جنگی بالا، بسیاری از مردم نیز به خاطر اپیدمی آنفولانزا جان باختند و هر چند که جنگ با پیروزی فرانسه به پایان رسید، اما کشور در یأس و ناامیدی فرو رفت.
سال های پرشور
فرانسه در سالهای میان دو جنگ جهانی نتوانست نیروی خود را به دست بیاورد و اوضاع با آغاز بحران «رکود اقتصادی بزرگ» در سال 1931 میلادی بدتر شد. در عین حال، این دوره با پیشرفت فرهنگی و هنری همراه بود و پاریس را به مرکزی الهامبخش برای هنرمندان و نویسندگانی همچون پابلو پیکاسو، سالوادور دالی، ارنست همینگوی و فیتزجرالد تبدیل کرد. ترکیب رشد فرهنگی و تکامل روشنفکری با پیشرفت اقتصادی باعث شد تا به این دوران، لقب «سالهای پرشور» (Années folles) بدهند.
آزادسازی پاریس از اشغال آلمان
طی جنگ جهانی دوم، پاریس از سال 1940 میلادی به تصرف آلمانیها درآمد و 4 سال بعد، نیروهای فرانسوی برای آزادسازی آن از چنگال دشمن اقدام کردند. هیتلر قبل از اینکه تسلیم شود، دستور داد تا پایتخت کشور فرانسه را با خاک یکسان کنند و برای این کار، دینامیت و مواد منفجرهی لازم در پاریس کار گذاشته شده بود. خوشبختانه ژنرال نازیها، یعنی «دیتریش فون شولتیتس» (Dietrich von Choltitz) که علاقهی بسیاری به شهر زیبای پاریس داشت، از دستور هیتلر سرپیچی کرد و تسلیم ارتش فرانسه شد. اینگونه بود که پاریس در دوران مرگبارترین جنگ در تاریخ مدرن، جان سالم به در برد.
{{totalCount}} دیدگاه