لویی شانزدهم در جریان انقلاب فرانسه
- صبا صفری
- 1397/11/13
- 0 دیدگاه
لویی شانزدهم آخرین پادشاه فرانسه از خاندان پادشاهان بوربون بود که در انقلاب فرانسه در سال ۱۷۸۹ به سلطنتش پایان داده شد و در سال ۱۷۹۳ گردن وی زیر تیغ گیوتین رفت.
لویی شانزدهم آخرین پادشاه از خاندان بوربون فرانسه بود که در سال ۱۷۹۳ به خاطر خیانت به کشور اعدام شد. در سال ۱۷۷۰ او با یک دوشس اتریشی به نام ماری آنتوانت ازدواج کرد که دختر ماریا ترزا و فرانسیس اول، امپراطور روم مقدس بود. بعد از اشتباهات مکرر در حکومت، لویی شانزدهم باعث شد انقلاب فرانسه قوت گرفته و تاج و تختش را ویران کند. او و ملکه ماری آنتوانت به فاصله نه ماه هر دو زیر تیغ گیوتین رفتند.
تولد و تبار لویی شانزدهم
لویی شانزدهم در ۲۳ آگوست سال ۱۷۵۴ در کاخ ورسای متولد شد. او را لویی آگوست نامیدند. لویی شانزدهم سومین پسر لویی، دوفَن فرانسه بود. او در کودکی بسیار قوی و سالم بود ولی از خجالتی بودن شدید رنج میبرد. نجیب زادگان فرانسوی تدریس به او را به عهده داشتند و او در آن دوران به تحصیل مذهب، اخلاقیات و علوم انسانی پرداخت. لویی در لاتین، تاریخ، جغرافی و ستاره شناسی نیز بسیار پیش رفت و به راحتی به زبانهای ایتالیایی و انگلیسی هم صحبت میکرد.
او با سلامت جسمیاش از فعالیتهای فیزیکی مانند شکار و کشتی لذت زیادی میبرد. از سن کم، او به قفل سازی نیز علاقه نشان داد که تا آخر عمر جزو تفریحات محبوبش باقی ماند. والدین لویی به او توجه بسیار کمی نشان میدادند و بیشتر برادر بزرگش مورد توجه آنها بود. او که وارث قطعی تاج و تخت به حساب میآمد، در سن نه سالگی در سال ۱۷۶۱ درگذشت. بعد از آن نیز پدرش در سال ۱۷۶۵ از بیماری سل مرد و لویی آگوست یازده ساله دوفن فرانسه شد. مادر او هم نتوانست از تراژدیهای خانوادگی به دور بماند و در ۱۳ مارس سال ۱۷۶۷ از بیماری سل مرد.
لویی آگوست اصلاً برای میراثی که برایش مانده بود، آمادگی نداشت. بعد از مرگ والدین، مدرسین او درباره مهارتهای ارتباط متقابل آموزش بسیار ضعیفی به او دادند. این افراد تحت این عنوان که تلخی و سردی نشانی از شخصیت پادشاهان قدرتمند است، به خجالتی بودن او دامن زدند. در نتیجه او در زندگی بسیار مردد و ضعیف عمل میکرد.
فرزندان ماری آنتوانت و لویی شانزدهم
در سن ۱۵ سالگی، لویی با ماری آنتوانت ۱۴ ساله از اتریش ازدواج کرد. او جوانترین دختر امپراطور روم مقدس، فرانسیس اول و ماریا ترزا بود. درباریان فرانسه این ازدواج را با دیده شک مینگریستند، زیرا آنها اتحاد قبلی خود با هاپسبورگ را به یاد میآوردند که فرانسه را به جنگهای هفت ساله کشانده بود. اگر چه مردم فرانسه که در ابتدا با شخصیت ماری آنتوانت مسحور شده بودند خیلی زود او را به خاطر اتهام به بیقیدی جنسی و مهربانی با دشمنان فرانسه لعنت میکردند.
اولین سالهای ازدواج لویی و ماری دوستانه ولی سرد بود. خجالتی بودن لویی او را از روابط خصوصی با ماری دور نگه میداشت و ترسی که در برابر گول خوردن از سمت او داشت، باعث میشد در برابر جمع با همسرش سرد رفتار کند.
گفته میشود آن دو تا مدتها با یکدیگر رابطه جنسی نداشتند و اولین فرزندشان بعد از هشت سال متولد شد. مورخان درباره علت این تأخیر توافق ندارند، اما احتمال وجود یک مشکل فیزیولوژیک در او نیز بالا است. در نهایت لویی شانزدهم و ماری آنتوانت صاحب چهار فرزند شدند: ماری ترز، لویی-ژوزف، لویی شارل و سوفی-بئاتریکس. البته تمام آنها به جز ماری ترز در کودکی مردند.
لویی شانزدهم، شاه فرانسه
در دهم می سال ۱۷۷۴، لویی آگوست، لویی شانزدهم شد. او که در آن زمان ۲۰ سال داشت، بسیار خام و بدون اعتماد به نفس بود. زمانی که لویی شانزدهم میخواست پادشاه خوبی باشد و به مردمش کمک کند، با بدهی سنگین و مخالفتهای شدید و خشم علیه پادشاهی روبهرو شد. عدم موفقیت او در حل کردن مشکلات مالی جدی باعث شد بیشتر قدرتش را از دست بدهد. او ضعف قدرت شخصیتی داشت و تردیدش برای جنگیدن با تأثیرات احزاب دربار یا حمایت از اصلاح طلبان برای بهبود دولت فرانسه باعث نابودی کامل او و دودمانش شد.
لویی شانزدهم در زمان شکل گیری انقلاب فرانسه چه می کرد؟
سیاست لویی شانزدهم مبنی بر بالا نبردن مالیات و دادن وامهای بینالمللی مانند تأمین مالی انقلاب آمریکا، باعث افزایش بدهیهای فرانسه و سرعت بخشیدن به شکلگیری انقلاب شد. در اواسط دهه ۱۷۸۰، کشور نزدیک به یک ورشکستگی جدی بود که پادشاه را مجبور کرد اصلاحات مالی ریشهای را حمایت کند. البته این کار او خوشایند نجیبزادگان و مردم نبود.
وقتی فشارها بالا گرفت، لویی شانزدهم به آموزههای اولیه خود مبنی بر عدم معاشرت و تلخی بازگشت و دنبال هیچ راه حلی برای مشکلات نبود و حتی به کسانی که پیشنهاد کمک میکردند پاسخ نمیداد. در سال ۱۷۸۹ وضعیت به سرعت رو به افول رفت.
در می سال ۱۷۸۹، لویی شانزدهم مجلسی را تشکیل داد تا درباره بحران مالی چارهای بیندیشند. این شورا از طبقههای مختلف اجتماعی و اقتصادی و از ایالتهای مختلف تشکیل شده بود. این ملاقات خیلی خوب پیش نرفت. در ژوئن طبقه سوم خود را مجلس ملی نامید و هم راستا با بورژوازی شروع به تعریف قانون اساسی کرد.
در ابتدا لویی شانزدهم مقاومت کرد و این مجلس را بیفایده و پوچ نامید و حتی از ارتش کمک گرفت تا دوباره قدرت را به دست بگیرد. اختلاف نظر عمومی رشد کرد و یک گارد ملی برای مقاومت در برابر کارهای شاه شکل گرفت. در ژوئیه سال ۱۷۸۹ او را مجبور کردند که مجلس ملی را به رسمیت بشناسد.
در ۱۴ ژوئیه شورشها در پاریس به اوج رسید و جمعیت زیادی به زندان باستیل حمله کردند تا مخالفت خود را با شاه اعلام کنند. اکنون این روز یکی از تعطیلات ملی فرانسه به شمار رفته و آغاز انقلاب محسوب میشود. در اوایل این شورشها به نظر میرسید لویی شانزدهم میتواند جمعیت مردم را با گفتن اینکه در برابر خواستههایشان تسلیم است، نرم کند. هر چند او توصیه بد نجیبزادگان محافظهکار و همسرش را پذیرفت و از اصلاحات صحبت کرد اما در برابر خواستههای مردم از خود مقاومت نشان داد.
در ۶ اکتبر سال ۱۷۸۹ خانواده سلطنتی به اجبار معترضین از ورسای به پاریس نقل مکان کرد. لویی توصیههای مشاوران را نادیده میگرفت و مسئولیتهایش را به عنوان شاه فرانسه انجام نمیداد. او در یک اقدام به فرار فاجعه بار به مرزهای شرقی در ژوئن سال ۱۷۹۱ به همراه خانوادهاش دستگیر، اما دوباره به پاریس بازگردانده شد و تمام اعتبار پادشاهی خود را از دست داد.
اعدام لویی شانزدهم
لویی شانزدهم و ماری آنتوانت به خاطر خیانت به کشور اعدام شدند. لویی نتوانسته بود از پس مشکلات مالی فرانسه بر بیاید و انقلاب فرانسه را به جریان تندتری انداخت که نهایتاً باعث سرنگونیاش شد. او مشکلات را بدتر میکرد و اغلب به جای راه حل دنبال تفریحات شخصیاش مانند شکار و قفل سازی بود. مورخان مدرن این رفتار او را حالتی از افسردگی تشخیص دادهاند که او را مستعد یک تردید فلج کننده میکرد.
در دو سال آخر حکومت لویی، رویدادها با سرعت بیشتری اتفاق میافتادند. در پاییز سال ۱۷۹۱، لویی شانزدهم امیدهایش را به یک جنگ شوم با اتریش گره زده بود تا به خیالش این پیروزی نظامی بتواند اعتبار و قدرتش را بازگرداند. این جنگ در آوریل سال ۱۷۹۲ آغاز شد. کسانی که مشکوک به خیانت بودند به تسخیر کاخ سلطنتی و تعلیق موقتی قدرت شاه کمک کردند.
در ۲۱ سپتامبر سال ۱۷۹۲، مجلس مقننه اولین جمهوری فرانسه را به رسمیت اعلام کرد. در نوامبر آن سال، سندی در رابطه با معاملههای پنهانی شاه و اقداماتش بر ضد انقلاب رو شد و همین امر برای او و خانوادهاش محکومیت برای خیانت به کشور و اعدام را رقم زد. لویی شانزدهم خیلی زود توسط مجلس ملی محاکمه و گناهکار شناخته شد.
لویی شانزدهم در ۲۱ ژانویه سال ۱۷۹۳ در میدان انقلاب زیر تیغ گیوتین رفت. ماری آنتوانت نیز تنها ۹ ماه بعد به همین سرنوشت دچار شد. پسر جوان آنها لویی شارل در زندانی که شرایط زندگی در آن بسیار ناگوار بود، جان باخت. دخترشان ماری ترز در دسامبر سال ۱۷۹۵ از زندان آزاد و به خانوادهاش در اتریش پیوست.
لویی شانزدهم در یک نگاه
- لویی شانزدهم آخرین پادشاه از تبار پادشاهان بوربون بود.
- او به همراه ماری آنتوانت طی انقلاب فرانسه گردن زده شد.
- اولین فرزند آن دو بعد از گذشت هشت سال از ازدواج آنها به دنیا آمد که به شایعههای زیادی دامن زد.
- او به خاطر خجالتی بودن شدید رابطه بسیار سردی با همسرش داشت.
- لویی شانزدهم پدر، مادر و برادر بزرگترش را در سن کمی از دست داد و تعلیمش به عهده نجیب زادگان بود.
- آنها به خجالتی بودن او دامن زده و از مهارتهای ارتباط متقابل چیزی به او یاد ندادند.
- لویی همیشه از تردید و عدم اعتماد به نفس رنج میبرد و به جای حل مشکلات کشور به تفریحاتش میپرداخت.
- او از سن کم به قفل سازی علاقه زیادی داشت و تا آخر عمر این علاقه را دنبال میکرد.
- لویی و خانوادهاش در طی یک فرار ناموفق دستگیر و به پاریس بازگردانده شدند.
پرسشهای متداول
{{totalCount}} دیدگاه